سلام
وقتی یه مرد تحصیلکرده سی ساله در ابتدای رابطه میگه: “چون من یه مرد سنتی هستم، این برام یه اصله که توی این رابطه و بعد از ازدواج همیشه حرف حرف من باشه و تو باید بگی چشم، و اگه میتونی این شرطو قبول کنی بسم الله” آیا این میتونه نشونه خودشیفتگی اون آدم باشه؟ و اگر هست، آیا باید ازش دوری و رابطه رو تمام کنم؟
=============
هانیای گرامی
- وضعیت ازدواج بچه های دهه ۶۰ به نحویست که مردان سن بالاتر که معمولا به انتخاب سن پایین تر اقدام میکنند ، تعدادشان کمتر است یعنی در برهه ای از جمعیت شناسی کشور هستیم که طبق منحنی زیر ، دختران متولد ۶۰-۶۶ تعدادشان کمی بیشتر است از پسران ۵۵-۶۰ ؛ نتیجه ساده اش اینه که همسن گزینی ، هوشمندی خوبیه در این دوران و نباید خیلی ساده فرصتهای ازدواجی را با حساسیت های نابجا ف فرستاد رو هوا
- مورد شما را که میخوانم به نظرم میرسه این اقا شاید در یک رابطه ای بوده که دختر مقابل ، با بحثهای بیهوده و بی انتها ، پسر را به خستگی و فرسودگی روانی کشونده و الان دیگه پسر ترس از تکرار آن تجربه را داره و حاضر نیست تو زندگی مشترکش ، چنین کابوسی را تجربه کنه؛
- شایدم در خانواده ای بزرگ شده که الگوی رابطه پدر و مادر از چنین طرحی تبعیت میکرده که یک نفر حرف میزده و بقیه اطاعت میکرده اند. این الگو لزوما بد نیست اگر توش انصاف باشه ولی امروزه ، با جریانات جنبش جهانی زنانه ، بعیده چنین مدلی قابل تحقق باشه
- سوال اینه این آدم چرا احتیاج داره حرف دیگری را به عنوان همسرش نشنوه؟ یا خودش را خیلی عقل کل میبینه یا همسر را ناقص العقل میبینه !
یه زمان میگیم “من سکاندار این قایقم و حرف آخر را میزنم و مسوولیتش را هم میپذیرم “، اون وقت فضای گفتگو و مشورت بازه و قابل تحمله و اوضاع برای همسر هم مطلوب میشه. یه زمان نه ، اساسا قایقمون یه نفره است و جایی برای یکی دیگه نیست !
یه زمان هم مرد با این حرف ترسهاش را میخواد پنهان کنه از نداشتن مهارت متقاعدسازی و …
به هر حال جواب یه خوب میتونه این باشه که که “من مطیع مرد منطقی هستم که بلده دیدگاههای خودش را بیان کنه و من را دچار استرس بردگی نکنه”
==========================
- شصت و یکمین دوره سمینارهای دکتر شیری “ازدواج مثبت= مهارت انتخاب همسر” و تست ACL و مدلینگ خواستگاری ، آغاز ۱۵ مهر
- تک سمینار استثنایی ” خودکم بینی، خودشیفتگی، اعتماد به نفس” سه شنبه ۲ مهر