از امیرالمومنین نوشتن حقیقتا سخت است ، خواننده اگر در ایران باشد یا خارج ایران قصه فهمش فرق میکند
اعتراف به این موضوع که در داخل ایران ما گرفتار جدی درجاتی از غلو در شیعه گری هستیم ، اسان نیست. اینکه بعد از صدها سال ، مجددا این فرقه در بین شیعیان قوت گرفته اند واقعا ترس آور است و اسباب شرمندگی
چگونه میفهمیم این موضوع را؟
کافیست از امروز وقتی بگذارید و بخشهایی از نهج البلاغه را مطالعه کنید تا بفهمید افراطی گری بعضی اطرافیانمان که حاصل چه روندیست.
۱- واکنش نسبت به افراطی گری وهابی
چهارسال قبل در مدینه بودم و کلی کتاب و خطابه و بروشور علیه شیعیان منتشر میشد (کمتر از سه چهار ماه بعدش داعش رسما اعلام موجودیت کرد) طبیعیست که طلاب شیعه نیز تصور میکنند لازم است جنگی اعتقادی را ادامه دهند و اگر ننویسند شیعه از بین خواهد رفت. این ناشی از این است که برخی از پیروان حضرت علی(ع) میپندارند گروهی اضافی در مسلمین هستند که هی باید حلال زادگی مذهب خود را اثبات کنند که قطعا چنین نیست و شیعه نباید در چنین تله ای سقوط کند.
۲- شیوه ای برای هویت یابی
افراطی گری راهیست تا افراد هویت تازه ای برای خود دست و پا کنند تا در معادلات حساب شوند. امروزه که طرز دین ورزی در تعیین وضعیت سیاسی و اجتماعی افراد نیز موثر است میتوان مثل مقتدی صدر در عراق یا بعضی افراد در ایران با افراطی گری در هیئات مذهبی توسط مداحان هدایت شده ، ایجاد طبقه اجتماعی سیاسی کردو کار و شغل دست و پا کردو حتی سفارت اشغال کرد و تو بازی سیاسی سری داشت
چه باید کرد؟
۱- مطالعه : با کتاب غلو مرحوم آقای صالحی نجف آبادی شروع کنید ، فرصت بهتر داشتید هیچ چیز به اندازه کلام امیرالمونین تعیین نمیکند حد ایمان و شیعه گری چقدر است.
۲- مراقبت از ذهن فرزندانمان که شور بی آگاهی در بعضی محافل مذهبی آنها را شستشوی مغزی ندهد. هویتی که افراطیون به فرزندان ما میدهند میتواند بسیار سمی باشد و لازم است قبل از این مفاهیم با آموزش اخلاق و تاریخ صحیح اسلام ، فرزندانمان را در برابر این القائات مصون کرد.
مبارکی عید غدیر زمانی درخشان میشود که ما مردمی مسوول تر بشویم و گرفتار افراط و تفریط در دین ورزی نشویم
علیرضا شیری
سلام
دکتر شیری عزیزم بیصبرانه منتظر مطلب جدیدت هستم
[پاسخ]
متاسفم که نا مرتبط با پست مینویسم. من امروز بعد از مدتها اومدم اینجا، اینجا عوض شده… قبلا ها کلی کامنت میذاشتم اینجا و سر به سر بقیه هم میذاشتم! خیلی ها میشناسن منو اینجا… همون گلی جون پر روی سابق …گلی جون ولی دیگه گلی سابق نیست… گلی بزرگ شد. گلی ازدواج کرد… گلی مهاجرت کرد… گلی شروع کرد به خوردن قرص ضدبارداری…گلی مشکل خانوادگی پیدا کرد… گلی جنگید…گلی امتحان داد…گلی جنگید… تلاش کرد… جنگید…گلی خسته شد… گلی کم آورد… گلی دیگه نجنگید…گلی طلاق گرفت… گلی افسرده شد…گلی امتحان داد… گلی بازهم امتحان داد… گلی رفت سرکار..گلی امتحان داد….گلی دیگه روزا با زبون دیگه با آدمها حرف میزنه… گلی ٨ ساعت در روز کار میکنه… گلی شب ها خیلی خسته است… گلی غذا درست نمیکنه… گلی هر شب شام یه چیزی رو هل میده تو فر و میخوره…گلی خاونواده اش رو دیگه پشت مونیتور میبینه… گلی ادمهای اینجا رو نمیفهمه… اونا هم گلی رو نمیفهمن… گلی منجمد شد… احساسات گلی هم…گلی به خودش کمک کرد…. گلی رفت پیش مشاور… گلی به خودش کمک … گلی رفت کلاس ورزش… گلی حتی رفت کلاس یوگا… گلی به خودش کمک کرد… گلی با نفهمیدنهاش کنار اومد…. گلی تلاش میکنه با خیلی چیزا کنار بیاد… با آدمها کنار بیاد… با هوای ابری کنار بیاد… با زبون غریبه کنار بیاد… با قهوه به جای چایی کنار بیاد… با نون باگت جای سنگک کنار بیاد…با تبدیل تاریخ ها کنار بیاد… با خونه کوچیک به جای خونه بزرگ… با توالت بدون اب… با دیدن ادمهای لخت توی سونا…با گربه به جای شوهر و خانواده… گلی هنوز زنده اس… گلی هنوز نفس میکشه… . گلی هنوز کفش قرمز پاش میکنه… دامن رنگی میپوشه…گلی هنوز میخنده….
[پاسخ]
دکتر شیری پاسخ در تاريخ آبان ۲ام, ۱۳۹۶ ۱۲:۴۴ ق.ظ:
مهاجرته می ارزید؟ الان چی؟
[پاسخ]