تجربه خدمات در ایران- دوشنبه ۱۹ ابان- اداره ثبت یکی از مناطق تهران
رفته ام اداره ثبت بابت کاری اداری که ۲ سالست به خاطر نپرداختن رشوه ۵۰ میلیون تومانی به یک اداره عزیز ، هنوز موفق به دریافت سندش نشده ام تا من باشم یاد بگیرم زبان کارمندان سیه پوش ظاهرا عزادار اباعبدالله را که چگونه گرفتار دسائس عجیب و غریبشان نشوم !
آدم اگر سیستم عامل این آدمهای موتاسیون یافته به ابلیس را یاد بگیرد حقا به نظریه داروین و بقای خویش خدمتی میکند که نمیفهمم چگونه میتوانند اینقدر الوده باشند و خود را شیعه حسین بن علی بدانند
الغرض میروم ۱۲۰ هزار تومان هزینه پستی بدهم و مسوول گیشه با لبخند میگوید دستگاه پوز نداریم و نقد بدهید و اگر ندارید اشاره میکند به کاغذی پشت شیشه که روش نوشته :
بانک ایران زمین ۲۰ متر پایینتر از درب اداره
کلاقه از شلوغی جمعیت بعد از کلی انتظار که نوبتم شده حالا باید برم بدو بدو دنبال ۱۲۰ تومان نقد، از اداره میایم بیرون و میریم ۲۰ ، ۳۰،۱۰۰،۲۰۰ متر پایینتر از اداره و همچنان اثری از اثار این بانک و ATM نیست !!!! یک نفر اون پایین بهم با دستش اشاره میکنه بانک را که ۲۰ متر بالاتر از اداره قرار دارد !!!! عصبی میرم و پول را میگیرم و میام گیشه بهش میگم : آقای محترم ! دستگاه پوز ندارید ، هچ ! چرا مردم را زابراه میکنید با این آدرس نوشتنتون؟؟؟ خب بنویس ۲۰ متر بالاتر از اداره بچسبون به این شیشه!
خنده ای با همکارانش میکنند و میگن مدتهاست همین نوشته شده و مردم میرن پیدا میکنن دیگه آقا…شما عصبی هستید ، بشینید آروم بشید، نوبتتون شد صداتون میکنیم ( و باز لبخندی شکنجه آور بر لبانش غنچه میزند !)
و خداوند فحش را آفرید که زیر لب بدهی به خودت و به این نظام احمقانه خدمات اداری در این کشور
——————-
چهار روز قبل در قرودگاه هیثرو لندن با زن و بچه داریم CHECK IN میکنیم برگردیم وطن. کارمند انگلیسی مربوطه کلی میگردد که یک جای راحت ۴ نفره به ما بدهد که نوزادمون را بتونیم کنارمون رو صندلی بخوابونیم ( جاهای مخصوص افراد فرزند دار پر شده بود ) وقتی BOARDING CARD ها را بهمون داد نگاهی به ساعتش انداخت و گفت تا پرواز ۹۰ دقیقه مانده و نوزاد دست مادر موجب خستگی خانوم میشود، بهتره با کالسکه برید تا دک گیت اونجا همکارانمان ازتون تحویلش میگیرند ، ما تشکر کردیم و (چون به سختی کالسکه را بسته بودیم ، برامون بازکردن دوباره اش و گذاشتنش تو جاش آسون نبود ) ؛ کارمند مربوطه گفت من واقعا میخوام شما راحت تر به پروازتون برسید و قصد دخالت ندارم و من براش توضیح دادم که قضیه چیه و درونم چیزی بهم میگفت انسان بودن این کارمند چقدر موجب ارامشم میشود
در تمام مسیرهای منتهی به هواپیما که صفی تشکیل شده بود ، کارمندان هیثرو لندن ، مسافرین نوزاد دار را سریع جدا میکردند که راحت تر به پروازشان برسند و این قصه خدمات است در هیثرو ، شارل دوگل پاریس، دوبی و وین و ….
سالهاست قصه همین است
با شما رفتاری انسانی میکنند و در کشور خودت ، وقتت ، جانت ، ارزشهایت هیچ یک ارزشی ندارد
—————————————————–
خسته و کلافه میام بیرون از اداره ثبت و میرم تو کوچه پس کوچه های خیابان مطهری و دفتر کار یک ناشر، نشر دانژه ، و یک مرد با شرف را پیدا میکنم ، با همان تیپ معلمی ( استاد دانشکده بهزیستی) پیپ در دست با رویی باز میان به استقبالم و یکساعتی در محضرش دردل میکنم و این دکتر روانشناس بالینی با حوصله ای مثال زدنی به جان من گرمی و روشنی بخشید : دکتر علی حسین سازمند که ایمان و آرامشش ستودنی است
پسرم ! استعمار همیشه با ایجاد جنگ و بدبختی و نا امنی و فساد در کشورهای جهان سوم ، موجب میشود ثروتمندان و نخبگان و طبقه انتلکتوئل جوامع ما ، دارد و ندارشان ، مادی و معنوی را بردارندو ببرند اونور . به دوستم زنگ زده ام کانادا میپرسم چه خبر؟ میگه عالی ! بعد از قصه جنگ اوکراین و تحریم روسیه ، میلیاردها دلار از پولداران روس و اوکراین منتقل شد اینجا و اوضاع توپه !!!
کتاب بسیار زیبای رولو می بعد از سه سال حبس در ارشاد مجوز گرفت و با ترجمه خانم دکتر سپیده حبیب توسط دانژه منتشر شد
———————————-
الان که حالم کمی بهتر شده میتوانم مطمئن بگویم که بخش خدمات در کشور ما دچار یک فاجعه است
صنوف مختلف خدماتی در ذهن مردم مطمئن نیستند
- تعویض روغنی خوب چند تا داریم ؟
- نانوای خوش اخلاق خیلی کم است که نان را خوب طبخ کند
- نقاش ساختمان با دقت که لبه کار را میلی متری دقیق در بیاورد؛ کم است
- مبل فروش راستگو که جنسهای ساخته شده در جاجرود را جای کار ترک به تو قالب نکند ، زیاد نیست
- کابینت ساز خوش قول که داماد فلک زده را دم جشن عروسی یه لنگه پا نگه ندارد ، دیگه نایاب شده
- میوه فروش و دلال منصفی که حق کشاورز را چند برابر نخورد ، کارخونه لبنیاتی که روغن استاندارد رعایت کند و….اینها کم هستند
- کارمند خوش اخلاقی که منت سرت نگذارد و تو را غیر مستقیم به رشوه دادن تشویق نکند ، کم است
- نسل یقه سفید مورد اطمینان مثل دکترها و وکلای خوب و انسان که درد تو را به شکل دلار نبینند ، زیاد نیستند
میخواهم نق نزنم و فقط بگویم تا وقتی خدمات در کشور ما بی تعهد و بی دقت انجام میشود ، ما هرگز رشد نمیکنیم و بهترینهایمان میروند به جایی که به او احترام بگذارند و خدماتی درست بدهند
CONCENTRATION میتوان بالقطع و الیقین گفت که اگر هر کسی امروز در ایران وارد حوزه خدمات شود و تمیز کار کند ، در کمتر از ۳-۴ سال به بهترین موقیتها در صنف خود خواهد رسید به قول مهندس ناصر واثقی که مثال میزد الان میلیونها خانواده ایرانی هست که آشپز و خدمتکار حرفه ای خانه نیاز دارد که یقینا ۵۰۰ هزار فرصت شغلی ایجاد میکند. هیمن الان یکی بره موسسه ای بزنه که نیروها یحرفه ای تربیت کنه برای حدمات منزل ، ببینید ۶ ماه دیگه کجاست
CONSISTENCY نکته دیگری که مد نظرم هست ، آفت خویش فرما شدن در ایران است که هرکسی که دو تا مقاله از کیوساکی خونده میخواد بشه خویش فرما !!! عزیز من تو باید در کارمندی تجربه بیاموزی که بتونی بعدا خدمات بهتری بدهی
با سلام،
برای ما هم همین اتفاق پیش آمد که در روزی سرد با نوزادی در آغوش به سمت پله های هواپیما برویم و مهماندار محترم به ما اشاره کرده و ما را از درب مخصوص خلبان وارد هواپیما کنند آن هم در فرودگاه مهرآباد تهران… .
جای بسی تاسف است که تعداد انسانهای متعهد و خدمتگزار خیلی کمتر از سیاهی های اکثریت هستند.
[پاسخ]
به نظر من نکته کلیدی این متن و مهمترین قسمتش اونجا بود که کارمندا به دکتر گفتند: ” مدتهاست همین نوشته شده و مردم میرن پیدا میکنن دیگه آقا . . ” و گویا دکتر اولین کسیه که بهشون این نکته را گوش زد کرده. حتی اگر مدیریت و کارمندای اونجا را بسیار ضعیف و بی مسئولیت بدونیم، به نظرتون اگر دکتر بیستمین نفری بود که به این نوشته اعتراض می کرد آیا عکس العملشون باز هم همین خنده نشون دهنده بی خیالی بود؟ فکر نمی کنم.
خیلی وقت ها ما یه پیشفرضی داریم از انتقاد کردن که: “چه فایده ای داره؟ کی رسیدگی می کنه” و این پیش فرض غلط به مراتب از نفس رسیدگی نشدن به انتقاد مخرب تره. ممکنه به انتقاد من رسیدگی نشه اما یک تصویری از اون انتقاد در ذهن اون مسئول شکل می گیره که با تداوم انتقادها اون تصویر پر رنگ تر شده و می تونه در نهایت منجر به رفع مشکل بشه.
من خودم چندتا تجربه دارم. میخواستم از سرویس بهداشتی یه درمانگاه استفاده کنم و کیف دستم بود. هیچ جایی یه گیره ای قفسه ای چیزی نبود این کیف را اونجا بذارم. یه راست رفتم پیش معاونت خدماتشون. گفتم آقا مشکل اینه. همونجا یادداشت کرد و ازم تشکر کرد. دفعه بعد که راهم به اون درمانگاه خورد دیدم این مشکل با نصب چند گیره دیواری بر طرف شده.
یا داییم تعریف می کرد تابستونی اداره پست رفته بودم دیدم کولرهای اونجا جواب نمی دن و هوا خیلی گرمه و همه دارن عرق می ریزن. رفتم پیش رییسشون و اینو باهاش درمیون گذاشتم. چند وقت بعد که کارم به اداره پست خورد از هوای خنکش لذت بردم! نمی خوام بگم سر گفتن داییم اونا چندتا کولر گازی اضافه کردند ولی مطمئنا این درخواست ارباب رجوع ها بوده که منجر به این تغییر مثبت شده.
و نمونه عکسش اینکه یه راننده تاکسی می گفت این چاله الان چند ساله اینجاست و درستش نمی کنند. گفتم تا حالا با شهرداری تماس گرفتی بابتش؟ جوابش مشخص بود: خودشون مگه نمی بینند!
[پاسخ]
دکتر شیری پاسخ در تاريخ آذر ۴ام, ۱۳۹۳ ۱۲:۴۶ ب.ظ:
دقیقا همین نکته ای که شما فرمد اید تفاوت جامعه بالغ پرجرات با جامعه منفعل نق نقو است
[پاسخ]
سلام
من کارمند یک سازمان دولتی هستم. خواستم تجربه خودم رو در این باره با شما در میون بگذارم.من توی اداره ای که کار می کنم خیلی خیلی خوب به حرف ارباب رجوع گوش می کنم و بعد راهنماییش می کنم که دقیقا چکاری باید انجام بده و در صورت لزوم آدرس دقیق محلی رو که احیانا باید بهش مراجعه کنه و شماره تلفن و شماره اتاق آدمی که باید پیشش بره رو هم میدم. حتی اگه جایی که ارباب رجوع باید مراجعه کنه بیرون از ساختمون اصلی که ما هستیم باشه هم قبلش یه زنگ میزنم که مطمئن بشم طرف حتما هست که ارباب رجوع بنده خدا هم سرگردون نشه تو این ترافیک و هوای آلوده. اگه ارباب رجوع پیر باشه و یا به هر دلیلی فکر کنم که ممکنه تو استفاده از آسانسور دچار مشکل باشه تا دم در آسانسور میرم باهاشون(آساسنور فقط چند قدم تا در اتاقمون فاصله داره)و راهنماییشون می کنم. خلاصه از گرفتن فیش غذا برای ارباب رجوع های شهرستانی که می دونم بعضی هاشون هزینه غذا هم براشون سخته بگیر تا هماهنگ کردن آژانس برای ارباب رجوع معلول….خدا شاهده که همه این کارهارو هم بدون هیچ چشمداشت و توقعی انجام میدم علیرغم اصرار زیاد بعضی از مراجعین برای دادن یادگاری و هدیه و ….جالب اینه که اون روز از یکی دیگه از معاونتها که کارشون هیچ ربطی به ما نداره به من زنگ زدند و گفتند یه ارباب رجوع عصبانی اومده بیا ما حریفش نمیشیم ببین این چی میگه!! تو رو خدا این حرفمو به حساب خودشیفتگیم نذارین اما همکارام میگن ارباب رجوع ها به این خاطر که تو خوشگلی انقدر به حرفات گوش میدن!! اما حالا قراره جام رو عوض کنن و منو بفرستن یه ساختمون دیگه که بخش فنی هست و اصلا ارباب رجوع نداره !!خلاصه که این کارا فقط پشیمونیش موند واسه ما…….
[پاسخ]
دکتر شیری پاسخ در تاريخ آذر ۴ام, ۱۳۹۳ ۱:۴۰ ق.ظ:
شما حقا ” فرشته خو” هستید فرشته
[پاسخ]
میعاد پاسخ در تاريخ آذر ۴ام, ۱۳۹۳ ۱۱:۱۹ ب.ظ:
عمل خوب هیچوقت گم نمیشه. یک روزی نتایجش رو میبینی. مطمئن باش
[پاسخ]
رفتم دانشگاه آزاد
میگم برام مشکل مالی ایجاد شده نمیتونم ادامه تحصیل بدم
تازه یکماه از ترم اولم میگذره آموزش منو میفرسته مالی میگه ببین اونها چی میگن؟مالی دوباره منو میفرسته آموزش میگه دست اونهاست
خلاصه تلفن مسئول مالی اصلی مرکز رو میگیرم میگه “شما بایس شهریه یه ترم دیگه رو هم بدی بعدش انصراف بدی،” یکی نیس بگه من اگر میتونستم و از لحاظ مالی تامین بودم و میتونستم برای دو ترم شهریه بدم که خوب کلا مگه ارشد چهار ترم بیشتره؟بقیه شم میشه کاری کرد دیگه؟ از طرفی اگر بخوای سرتو بزاری پایین بری همون اولش کلی ازت سفته گرفتن بابت همین داستانها
میگه:” اره ما هم میدونیم قانون مزخرفیه ولی چه کنیم که به ما دستور دادن”
حالا کیفیت آموزش در حد علف، برای مثال استاد میاد سر کلاس همیطوری یه مشت خزشعر میگه از رو پی دی اف و حتی زحمت نمیده به خودش از قبل یه نیگاه بندازه که مسلط باشه و بدونه چی کجا نوشته و میگه خوب بلدین نیازی به توضیح نیست. اگر نیازی به توضیح نبود پس چرا کلاس داریم؟اگر قرار نیس چیزی یاد بدی خوب در عوضش که داری وقتمونو میگیری چی قراره به ما اضافه کنی؟اگر قراره خودخوان باشه خوب چرا کلاس میایم؟چرا اگر غیبت کنیم درسمونو حذف میکنی؟حالا جالبه اگر سوال سخت بپرسی بلد نیس اشکالت رو رفع کنه
وایرلس دانشگاه غیرفعاله،سیستم ها ویروسی و سرعت در حد دیال آپ و ادامه ندم درمورد بخشهای دیگه
حالا اینکه قوی ترینشون تو دانشگاه ازاد هاس اینطوره واای به حال شهرستان
یعنی اونقدر عصبانی ام که اگر سر همشونو مثل این دائشی ها ببرم بزارم رو سینه شون بازم میگم حقشونه
فقط یه بنگاه درآمدزایی باز کردن نامردا
دزد هایی هستن در لقای اسم و برند دانشگاه آزاد و القابی مانند استاد و دانشیار و دکتر
[پاسخ]
این غر زدنها رو که همه بلدن
لازم نیست روانشناس باشین
راننده تاکسی ها هم بهتر میگن هم دردناک تر
اگه راست میگین مرهم باشین
به جای حالگیری حال مردمو خوب کنین
شما که دستتون بازه
کارگاه بزارین برای دو سه تا شرکت و بعد سازمانها
سرفصل بنویسین و روش کارکنین تا بشه موضوع درسی
من به سهم دانشجویی خودم دارم اینکارو میکنم
دقیقا از همون وقتی که رفتم خارج از ایران و برگشتم
به جای شلوغ کاری به مداوا پرداختم
نه درد..
[پاسخ]
دکتر شیری پاسخ در تاريخ آبان ۲۹ام, ۱۳۹۳ ۲:۲۸ ق.ظ:
کاشکی به جای خارج رفتن ، به “داخل” خودتان، میرفتید که اینقدر ناشیانه و متبختر درباره کسیکه نمیشناسید در چه سطحی به فعالیت مشغوله؛ نظر نمیدادید
من خاک پای راننده تاکسیها هستم ولی شما حتی در مثال زدن هم خودشیفته هستید چه برسه روزی بخواهید خدمتی کنید
بسم الله این شما و ایده های نابتان و دردهای مردم خارج نرفته
[پاسخ]
فهیمه پاسخ در تاريخ آبان ۲۹ام, ۱۳۹۳ ۷:۴۴ ب.ظ:
پاسختون عالی بود استاد. 🙂
[پاسخ]
محمدعلي پاسخ در تاريخ آذر ۳ام, ۱۳۹۳ ۱۰:۰۸ ق.ظ:
آخه فساد بنیادینه.فرهنگ مردم عوض شده.سالها کار فرهنگی دقیق و هدفمند نیاز داره.و البته همکاری همه ی دستگاه های مسئول و صاحب اختیار
[پاسخ]
سلام و ادب
دکتر جان من جای شما بودم سریع کارت ویزیتم رو در می آوردم و میدادم به اون کارمندای ثبت تا برای امر درمان مراجعه کنند. شاید بنده خداها نمی دونند مریضن (:
راستش من هم در یک شغل خدماتی هستم البته خدمات کاملا تخصصی در حوزه دانشگاهی و هر روز دانشجویان زیادی بهم مراجعه می کنند. گاهی فکر میکنم شاید من هم به تبع اخلاق علمی نیاموخته و مشکلات کاری دچار این بد رفتاری ها شدم ولی خبر ندارم یا نمی فهمم که بدرفتاری می کنم. از کجا و چجوری باید رفتار صحیح رو یاد بگیرم؟ خودم رو چجوری تست کنم؟
[پاسخ]
دکتر شیری پاسخ در تاريخ آبان ۲۵ام, ۱۳۹۳ ۹:۲۲ ب.ظ:
باید همه مون از مشتریان مون فیدبک بگیریمف گاهی اوقات بشینیم دعوتشون کنیم به یک چای و ازشون بخواهیم اگر جای ما بودند چه کارهایی را میکردد و کدام را کمتر انجام میدادند
بعضی از توصیه هاشون انجام شدنی است و بعضی هاشون ناشی از دوری از کار است ولی بسیار موثر است این نوع نگاه به کار خود
[پاسخ]
محبوبه پاسخ در تاريخ آبان ۲۶ام, ۱۳۹۳ ۶:۴۱ ب.ظ:
ممنونم آقای دکتر. من از توصیه های شما سر کلاس MEC در برخورد با مشتری ها خیلی استفاده کردم. گاهی اون ریزه کاری ها که یادمون دادید باعث شد یه دردسر خاموش بشه. به فرم پاسخگویی شما به افراد روی سایت و کلماتی که استفاده میکنید هم همیشه توجه میکنم تا درس بگیرم. تعداد مشتری های ما و تنوعشون زیاده و امکان گذاشتن دورهمی نداریم ولی یه بخش ارسال نظر در سایتمون شاید کمک کنه. در ارتباط با برخورد با متقاضیان که (برای من از صنف تحصیلکرده ها هم هستند ) کتابی رو بهم معرفی میکنید لطفا….از لطف شما ممنونم
[پاسخ]
ضعف ها وقتی به یک سیستم مراجعه می شه مشخص می شه
خیلی وقت ها خدا رو شکر می کنم که سرو کارم با سیستم های دولتی به طور مداوم نیست.
برای پرسیدن برنامه فنی و حرفه ای به اداره کل فنی و حرفه ای استان فارس مراجعه کردم و برنامه مراکز شیراز را فقط خواستم.
نگهبان چند شماره به من داد و گفت کسی نیست که در سازمان برنامه داشته باشه وقتی با اعتراض من مواجه شد که تلفن ها رو هم جواب نمی دهند گفت امکان نداره پافشاری کردم که شکایت کنم به یکی از مدیران به یکی از طبقات رفتم گفتند در سایت برنامه رو ببینید یا زنگ بزنید به خود مراکز اگر کسی جواب نداد با نامه شکایت کنید . نامه ای که مشخصا همین کارمندان و یا سرپرست های بی مسئولیت ترتیب اثری نخواهند داد و من که شاغل هستم وقت ندارم شکایتم رو پیگیری کنم. از آسانسور که پائین آمدم نگهبان گفت باور کنید تلفن که به کارمندان وصل می کنیم شکایت می کنند که چرا وصل کردی به رئیس جدید هم گفته ایم که کسی جوابگو نیست ایشان طرف کارمندان بی لیاقت رو گرفته اند بنده خدا نگهبان رو توجیه کرده اند که مراجعه کننده نفرست. این سیستم ها در شهرهای دیگه به جز پایتخت بی سر وسامان تر است.
برای هیچ چیز ارزشی قائل نیستند.
[پاسخ]
هفته پیش بخاطر حساسیت به یه ماده غذایی ساعت 6 صبح تک و تنها از خوابگاه زدم بیرون رفتم بیمارستان طالقانی. بخاطر دو تا قبض تزریق به قدری مسئول حسابداری باهام بد برخورد کرد که درد و ورم رو فراموش کرده بودم به کل، بخاطر رفتاری که دیده بودم غصه میخوردم. آدم حسابی سر من داد میزد این وقت صبح آدم تزریق انجام میده؟ شبش میخواستم زنگ بزنم به پدرم، پیش خودم گفتم بی خیال تو که قراره تو این مملکت زندگی کنی از این چیزا زیاد قراره ببینی. این تازه شروعشه…!
[پاسخ]
محمدعلي پاسخ در تاريخ آبان ۲۵ام, ۱۳۹۳ ۲:۵۶ ب.ظ:
خیلی سخته.می دونم.ولی چاره چیست؟
متأسفم
[پاسخ]
اقای دکتر من صحبتهای دلنشینی که اینجا میخونمو تو واتس اپ با ذکر منبع میذارم….واقعا این صحبتا خیلی سریع پخش میشه اگه هر با وجدانی بخونه زندگیمون قشنگتر میشه
دیروز اقای علیخانی میگفتن عکس خواننده عزیزمون رو پخش نکنیم دیگه اون ساعت شب کسی نبود که ندیده باشه….منظورم اینه که ما خیلی خوب میتونیم روی هم تاثیر بذاریم…تقریبا اگه همه رو در رو با هم خوب نباشن در صفحات مجازی با هم رابطه خوبی دارن اگه قسمتی از مطالبی رو که اونجا با دوستان به اشتراک میذاریم به این مباحث اختصاص بدیم خیلی مفید خواهد بود….
یه پیشنهاد داشتم با توجه به اینکه این نرم افزارهای موبایل اینقد فراگیر شدن در اونجا وایبر یا گروه های دیگه خانه توانگری یه گروه تشکیل بده و این صحبتهای که حرف دل همه هست سریعتر پخش بشه؟
[پاسخ]
دکتر شیری پاسخ در تاريخ آبان ۲۴ام, ۱۳۹۳ ۹:۱۷ ق.ظ:
بایداز ظرفیتهای جدیدی که ابزار جدید فراهم میکنه برای درست کردن زندگی استفاده کنیم
ممنون از پیشنهادها
[پاسخ]
بهشت پاسخ در تاريخ آبان ۲۷ام, ۱۳۹۳ ۱۰:۴۶ ق.ظ:
عسل جان سلام
لابه لای جملاتی به جمله ای برخورد کردم که حدود دو هفته پیش سر یه ماجرا خیلی بهش فکر کردم
اینکه اگه همه رو در رو باهم خوب نباشن تو صفحات مجازی باهم خوبند
من هنوز پایم به صفحات مجازی ارتباطی باز نشده اما با پیامک زیاد سرو کار دارم احساس میکنم و به دنبال آن اعتراف می کنم که در من داره یه فاجعه انسانی رخ می دهد و در اطرافیانم به شدت دیدم اینکه از طریق پیامک و وایبر… با هم خوبیم و در مقابل سایه هم رو با تیر میزنیم
باید فکری به حال خودمان بکنیم
[پاسخ]
با سلام
کسانی که امکان مهاجرت ندارند یا پول کافی ندارند و یا تخصص لازم را ندارند که مهاجرت کنند حتی برای چند ماه تکلیفشان چیست؟باید چه کار کنند؟و این مسئله براشون حسرت و حقارت و باز هم حقارت می شود باید چه کار کنند؟آیا جز مردن راهی هست؟
ممنونم
[پاسخ]
محمدعلي پاسخ در تاريخ آبان ۲۵ام, ۱۳۹۳ ۲:۵۰ ب.ظ:
سلام.خوبین.یعنی کسی نیست نظری بده یا راهنمایی کنه؟واقعا باید چه کار کرد؟
ممنونم
[پاسخ]
آذربانو پاسخ در تاريخ آبان ۲۵ام, ۱۳۹۳ ۱۱:۳۳ ب.ظ:
باید پای حیوونات را ب زندگیمون باز کنیم. بله در همین عصر و قرن. وقتی ادم به اونجا میرسه که بین مرگ و زندگی میمونه بخاطر این مسائل باید حمار را چاشنی زندگی خویش کند. میبینه تک و تنها از دستش کاری برنمیاد این حرفارم باید بریزه دور که اره اگه همه بگویند من میشود ما…فقط داره حرص میخوره پشت بندش باید قرص بخوره… پس میره مشاوره. اون خودش بلده چیجوری حمارو چاشنی زندگی کنه تروتمیز ک ادم ندونه چیجور از زندگیش مهاجرت نکرده راضی شد. همه چی خوب و عالی شد. تو میتونی وسط جهنم باشی راضی باشی.کار نمیخاد بکنی دیش فکرتو بچرخون.
میفرمایدزندگی زیباست فقط اگه بلدباشی خودتو خر کنی.
ولی دیگه بعضی وقتا فشار خیلی میشه ده خر وحشی هم زیرش دووم نمیاره.مردن خیلی بهتره.
نفر بعدی!
[پاسخ]
محمدعلي پاسخ در تاريخ آبان ۲۶ام, ۱۳۹۳ ۶:۱۳ ق.ظ:
آیا این اولین و آخرین راهه؟
[پاسخ]
Hami پاسخ در تاريخ آذر ۴ام, ۱۳۹۳ ۱۱:۰۱ ق.ظ:
این خانم چقدر اعصاب نداش!
برادر من واسه چند ماه که میشه سفر تفریحی نه مهاجرت!
یعنی پول آنتالیا و دبی را هم نداری؟ باکو هم جواب می ده ها! خوب اصن از چیزای کوچیکتر شروع کن باور کن فقط شروع مهمه حال و هوات کلی عوض میشه. یه۵۰ تومن بده با یکی از این تورا برو نمک آبرود، یه اتوبوس ۴۰ نفری پسر و دختر یه روز تموم می گین و می خندین به خدا لذتش از یه مسافرت با هواپیما به یه کشور خارجی بیشتر نباشه کمتر نیس. تورای کویر هم تو زمستونا خیلی خواستنی اند.
باور کن اونور هم همچین تحفه ای نیس، می گی نه از دکتر شیری بپرس! بد می گم دکتر!
[پاسخ]
دکتر شیری پاسخ در تاريخ آذر ۴ام, ۱۳۹۳ ۱۱:۳۶ ق.ظ:
تحفه که بیشتره !!! ولی داخل همیشه بیشتر به دلم نشسته
سلام
من همسرم را در سامرا بخاطر بمب گذاری از دست دادم . الان یک ساله . یک دختر 5 ساله دارم . قصد ازدواج دارم . همه می گند باید با یکی که ضربه ای خورده تو زندگیش ازدواج کنی ،با دختر ازدواج نکن ؛که پس فردا سرت منت نگذاره .چه کار کنم بهتره ؟ با بیوه ازدواج کنم یا با یک دختر با یک طلاق گرفته یا ؟
[پاسخ]
دکتر شیری پاسخ در تاريخ آبان ۲۴ام, ۱۳۹۳ ۱۱:۵۸ ق.ظ:
سلام حمید
خدا شهید شما را بیامرزد
ازدواج شما بهتر است با خانمی که تجربه ازدواج دارد صورت بگیرد
هرچند اگر بالای 35 سال هستید اگر دختر خانمی شایسته با سنی نزدیک خودتون ازدواج کنید که شرایط شما را درک کنید ، مناسب است
[پاسخ]
سلام
دقیقا همینطوره متاسفانه تو کشور ما برخورد خوب و صادق داره به فراموشی سپرده میشه و جاش رو به پیچوندن دیگران و احساس زرنگی کردن میده. اصلا انگار این سبک رفتار به هنجار اجتماعی تبدیل میشه حالا تو هر قشر و تو هر صنف از جامعه! اداری، بازاری و….
برای نمونه خود من سر همین احساس زرنگی کردن یه قناد محترم!!! همین 1شنبه داشتم دور از جون همه دار فانی رو بهمراه مادرم وداع میگفتیم:( داشتم از یه خیابون رد میشدم که یه قنادی تازه تاسیس دیدم، گفتم برا امتحان از شیرینهاشون بگیرم. صاحب مغازه چنان با اعتماد به نفس از کیفیت و تازگی شیرینهاشون میگفت… و تاکید میکرد از این به بعد قطعا مشتری دائم ما خواهید شد….با خوردن 2تا از شیرینیها به حدی از مسمومیت حاد غذایی رسیدیم که تو بیمارستان داشتیم میمردیم…. خلاصه با شکایت و پیگیری های پدرم مشخص شد که چون این فروشگاه پیش از محرم افتتاح شده و اصولا تا سوم امام حسین(ع) شیرینی تر زیاد استفاده نمیشه همه محصولات حسابی مونده بوده! جالبه که همه بمن گفتن تو باید خودت میدونستی که این روزا شیرینی ها فاسده!!!! اینه که میگم کلاه گذاشتن پیچوندن همدیگه و پذیرش اینکه قراره تو جامعه این اتفاق برامون بیفته داره هنجار میشه….
[پاسخ]
دکتر شیری پاسخ در تاريخ آبان ۲۳ام, ۱۳۹۳ ۶:۰۹ ب.ظ:
فرزنه خانم، خیلی اذیت شدم از خوندن این همه بی شرافتی که در حقتون روا شده
[پاسخ]
پریروز ماشینم را برده بودم کارواش، یک اقای جوانی ماشین نسبتا ارزان قیمتش را اورده بود کارواش، توی نوبت ایستاده بودم که دیدم وقتی کار ماشینش تمام شد از کارگر کارواش هزینه رو پرسید، کارگر هزینه را حساب کرد، مرد جوان گفت: ماشینم را اخیرا به جاده خاکی برده بودم، به همین دلیل از حد معمول کثیف تر و خاکی تر بود و طبیعتا برای شستنش شما آب، انرژی و وقت بیشتری مصرف کردید، بفرمایید اینهم یک مقدار اضافه تر، راضی باشید.
[پاسخ]
Hami پاسخ در تاريخ آذر ۴ام, ۱۳۹۳ ۱۰:۵۹ ق.ظ:
این ایولا داش
[پاسخ]
سلام دکتر شیری عزیز.من از لحاظ ارتباط کلامی کمی ضعف دارم ونگرانم که بعداز ازدواج نتونم معاشرتهای خوبی داشته باشم و در ارتباط با همسرم به مشکل برخوردکنم.دوست دارم کمی هم حس شوخ طبعی رو در خودم به وجود بیارم.ولی واقعا نمیدونم چطور؟
[پاسخ]
دکتر شیری پاسخ در تاريخ آبان ۲۴ام, ۱۳۹۳ ۱۲:۰۰ ب.ظ:
از طنز خواندن آغاز کنید
کارهای عمران صلاحی
عزیز نسین ترک و خیلی از بزرگان طنز را بخوانید
بعدش کاریکاتور را هم تجربه کنید و لذت ببرید
اول اجازه بدید طنز بیاد تو زندگی تون بعدش میفهمید چقدر جدی است این کار
به موقعش خروجی های طنز نیز در فکرتان باز میشود
[پاسخ]
pegah پاسخ در تاريخ آبان ۲۸ام, ۱۳۹۳ ۱۱:۱۵ ق.ظ:
خیلی ممنونم استاد.اتفاقا نوشته های عمران صلاحی رو دوست دارم…
اما برای افزایش ارتباط کلامی و آداب معاشرت شما چه پیشنهادی بهم میدین؟آخه خیلی نگرانم که در آینده در ارتباط با همسرم دچار مشکل بشم…
[پاسخ]
سلام
اتفاقا من هم چندروز پیش رفتم اداره پست و آقایی با خشونت و عصبانیت تمام بم گفت: چرا اومدی اینجا؟برو پیش اون یکی. یعنی از ناراحتی داشت سرم گیج میرفت. تمام زمان برگشت به خونه فکر میکردم آدم چقدر باید این رفتارهارو تحمل کنه؟؟؟ منه ارباب رجوع چه گناهی کردم که برای یک ارجاع ساده باید این برخورد بی ادبانه رو اونم جلوی چندتا مرده دیگه ببینم. اگر یک پسر بودم هم اینطور بام رفتار می شد؟
[پاسخ]
متاسفانه اینجا اصلا تو به عنوان یک انسان و حتی یک مشتری اهمیت نداری که بخوان حداقل رضایتت رو جلب کنن این تجربه خود من است در ایران و کانادا ، یک ماه پیش کیف چرم أصل به قیمت نسبتا گزاف از چرم پروین خریداری کردم بعد از یکماه استفاده چرم گوشه کیف خراب شده و سطح روی آن از بین رفت امروز به مغازه مراجعه کردم صاحب محترم میگوید حتما بد استفاده کردی !!! حتما رویش چسب زدی !!!و کیف دست تو بوده من از کجا بدونم چی شده !!!؟
و در همین حین یاد تجربه مشابه در کانادا افتادم که ساعتی از فروشگاه والمارت خریداری کرده بودم که بعد از یکماه بنداش از جا در آمد و فروشگاه بدون کوچکترین چانه زنی ساعت را از من گرفته و کل مبلغ را برگردانند.
[پاسخ]
دکتر شیری پاسخ در تاريخ آبان ۲۳ام, ۱۳۹۳ ۱۲:۲۴ ق.ظ:
اینجا مفهوم CUSTOMER service دقیقا انجام میشه
یعنی customer را سرویس میکنند!
[پاسخ]
سوره پاسخ در تاريخ آبان ۲۳ام, ۱۳۹۳ ۱:۳۵ ق.ظ:
چه بد!
دکتر به این کامنتتون خندیدم
از خودم بدم اومد
[پاسخ]
راضیه پاسخ در تاريخ آبان ۲۳ام, ۱۳۹۳ ۱۰:۲۰ ق.ظ:
دکتر چه پاسخ زیبایی
[پاسخ]
آذربانو پاسخ در تاريخ آبان ۲۳ام, ۱۳۹۳ ۱۱:۵۵ ق.ظ:
لب تاب خریده بودم دوبرابرقیمت معمولیا ک بتونم باهاش کارکنم .من اسممو کلاس انیمشن سازی نوشته بودم.گفتن هروقت تشکیل شد باهات تماس میگیریم.تو فرم ثبت نام مبایل خودم و خواهرمو پدرمو نوشتم.یعنی خودشون دونفردیگه رم میخاستن برای مواقع لزوم.پولشم گفت قلمبه بایدبدی.ما رفتیم و هرچی نشستیم دیدیم زنگ نزندن.خودم یه روز زنگ زدم ببینم چه خبره منشی گفت وای خانوم کجایی؟ شمارتو انگار اشتبا نوشتی هرچی باهات تماس گرفتم موفق نشدم بگیرمت.الان میرسی بیای؟ نیم ساعت دیگه تشکیل میشه! حالا مسیرم دورتر بود ولی گفتم باشه میام. رسیدم گفت اخی خیلی دویدی ن؟ چقد خوش شانسی همین الان استاد اومد.برو.نشستم دیدم هرچی میگه هیچی سردر نمیارم.از یکی پرسیدم جلسه چندمه؟ گفت سوم!!! وترم چهارجلسه ای بود! از شدت عصبانیت نتوستم سرکلاس بشینم.رفتم بیرون بهش گفتم میگن جلسه سومه.فرمو نشونم داد گفت ببین شمارتو چطوری نوشتی؟ راس میگفت دوتاشمارش زیادمشخص نبود.گفتم به خاهروبابام زنگ میزدی میگفتی کلاس شروع شده. پول منو پس بده نمیخام بیام دیگه.ما هرکاری کردیم نتونسیم پولمونو پس بگیریم از اینا.رئیسش گفت حالا این زنگ نزد بتو تو چجور ادمی بودی که اینهمه وقت خودت یه زنگ نزدی خبر بگیری؟؟؟؟!!! من الانشم شاگردا به حد نصاب نرسیدن استاد اوردم.ینی نمیتونم پول استادو بدم.حالا بیام مال تورم پس بدم؟؟؟ گفتم هزینه استادتورو من باید بدم که سرکلاس نبودم؟و انگار با دیوار بودی که شماره من نشد چرا به اون دوتا زنگ نزدی؟ گفتیم و شنیدیم ما به پولمونم نرسیدیم.به انیمیشنمونم نرسیدیم. اینجورجاها ادم پوله واسش مهم نیس اون حسی ک ب ادم میدن مهمه. منم یه خلقی دارم یه تصمیم جدی داشته باشم وسط کار چیزی بهم بربخوره دیگه دنبالش نمیرم.که الزاماهمیشه ام بد نبوده این خصلت. ولی حسم پریده شد
[پاسخ]
دکتر شیری پاسخ در تاريخ آبان ۲۳ام, ۱۳۹۳ ۶:۱۰ ب.ظ:
هم بدشانسی بوده هم رندی موسسه تعطیل
[پاسخ]
محمد پاسخ در تاريخ آبان ۲۳ام, ۱۳۹۳ ۸:۱۵ ب.ظ:
دمت بخاری دکتر کلی خندیدم
[پاسخ]
آذربانو دیشب خوابتو دیدم!
[پاسخ]
آذربانو پاسخ در تاريخ آبان ۲۲ام, ۱۳۹۳ ۴:۴۵ ب.ظ:
هااااااااا؟؟؟ فاجعه خابات شباهنگامی 🙂
بسمه تعالی
همشوبگو. من خود معبر فامیلم:P
اتفاقا چقدّم دیشب راحت خابیدم. نگو در این برادری عی که ما با مرگ داشتیم یک هم سایگی یی هم باشما داشتیم.
سایتون مستدام میس سایه
[پاسخ]
تجربه خدمات در ایران!!!!
————————
دکتر سلام! روح و تنم درد می کند
{جانم،دلم و صبوری م}درد می کند
ذوق سرودنم، کلماتِ نوشتنم
دکتر! تمام خویشتنم درد می کند
احساس شاعرانگی ام، تیر می کشد
حال و هوایِ پر زدنم درد می کند
دکتر! نگفته های زیادی ست در دلم
لب وا که می کنم، سخنم درد می کند
می خواستم که لال بمانم، به جان تو!
دیدم سکوت در دهنم درد می کند…/.
[پاسخ]
س پاسخ در تاريخ آبان ۲۲ام, ۱۳۹۳ ۶:۴۶ ب.ظ:
ممنون مریم عزیز تمام حس و حال من رو تو این شعر گفتین
دکتر! نگفته های زیادی ست در دلم
لب وا که می کنم، سخنم درد می کند
می خواستم که لال بمانم، به جان تو!
دیدم سکوت در دهنم درد میکند
[پاسخ]
من الان دو هفته هست از ایران اومدم بیرون. و واقعا طرز برخورد ها وخدمات شون به من خارجی فراتر از تصورات قبلیم بوده! اون احترامی که اینجا به عنوان یه مهاجر بهم میشه، تو کل زندگیم تو ایران به عنوان یه نخبه نشده! واقعا افسوس می خورم که چرا زودتر نیومدم. چقدر اونجا الکی انرژی گذاشتم که اوضاع رو بهتر کنم که آخر هم نشد. باور کنید فقط هوائی که اینجا تنفس میکنی و آرامشی که داری می ارزه به تمام داشته هات تو ایران که ول کردی و اومدی. من اینجا مطمئن هستم اگه یه روزی خودم یا خونواده ام مریض بشه بهترین خدمات ممکن رو میگیره و این یعنی امنیت خیال. من اینجا به مواد غذائی که میخرم اطمینان دارم، به شامپویی که به سرم میزنم، به دارویی که میگیرم، کیفیت لباسی که تنم میکنم، آبی که می خورم، بنزینی که هست. همه چی…اطمینانی که هیچوقت اونجا نداشتم. و واقعا معنی جهان اول و سوم رو دارم میفهمم و لمس میکنم.
[پاسخ]
آذربانو پاسخ در تاريخ آبان ۲۲ام, ۱۳۹۳ ۵:۰۶ ب.ظ:
شما همون گلی جون تازه عروسی؟ اگه اره چ بی سرصدا رفتی؟ میگفتی اینجا ی جشنی چیزی…
به سلامتی.گفتی شامپو کردی کبابم.ضد شوره هام یکی درمیون تقلبی درمیاد.مارکش خوبه ها.ولی یکی درمیون روشون نمیشه اثرکنن با موهام رفیق میشن.فقط یه دقه میان سرمیزنن راهپیمایی میکنن روشوره ها میگن ما مامور قتل شما بودیما ببینین چه بامرامیم بعدم به فنا میرن.ابی که مامیخوریم مگه چشه؟ما که جهان سومیمونو لمس نمیکنیم هی تبلیغ کردن نخورین بجوشونین. اب معدنی بخورین.مام جوگیر شدیم دستگاه تصفیه اب گذاشتیم خوردم انقدکامم تلخ شد.مث زهرمار.منکه نمیخورم ازش.مزه بدی میده.تازه گرونم بهمون انداختن.بذار دچار مرگ تدریجی شم با اب وطن.اخه گفتن نمیدونم چی چیش ساخت مرگ برامریکاس چی چیش مال کجاس.خیالتون راحت چین نیس.الان مال همه چینیه.حالانمیشه همون چین باشه لدفن؟
ولی از من ب شما نصیحت تو اخرت بهشت واس جهان سومیهاست.اینا همه تقدیرماست چون اون دنیا قصرای بهشتی منتظر ماست.ماطعم واقعی لذت را خاهیم برد.ما خودمون مشکل میسازیم.اگه هرروز صبح جلو ایینه سه بار بگیم همه چی ارومه ماچقدخوشبختیم.همه چی درست میشه.ولی درد اینجاس ک موهارو شونه میکنیم و دوتا پیس پیس میریم بیرون.میگیم چرا وضعیت اینه.خودمونم غافلیم.
[پاسخ]
کیمیا پاسخ در تاريخ آبان ۲۲ام, ۱۳۹۳ ۶:۴۳ ب.ظ:
خیلی باحالی آذر بانو….
یعنی من اشتباه کردم نرفتم آمریکا!!!
[پاسخ]
سلام دکتر شیری عزیز
وضعیتی که شما بسیار ملوس تجربه اش کردید و در موردش این متن را نوشتید را من هر روز و بارها و بارها در حال تجربه کردنش هستم متاسفانه!
بسیار مایلم از ایران به هلند، سوئد و یا بلژیک برم. هم برای تحصیل دکترا ( با وجودی که گرایش من شاخص توسعه هر کشوری است اما در ایران فقط 7 نفر و 100% با پارتی گرفته میشه) و هم برای کارم. مشکلم فقط حجابه… بینهایت بابت این مساله ناراحتم.. بنظر شما ممکنه در این کشورها در دانشگاه و موسسات هم درس خواند و هم کار کرد ضمن آنکه با حجاب هم بود؟؟؟( منظورم داشتن روسری است)
مرسی
[پاسخ]
دکتر شیری پاسخ در تاريخ آبان ۲۲ام, ۱۳۹۳ ۱:۳۱ ب.ظ:
اینکه بخواهید مهاجرت کنید واقعا بحث کامنتی نیست اما درباره حجاب،
قطعا اونجا حجاب راحت تری خواهید داشت زیرا خیی کمتر از ایران قضاوت میشید
بسیار راحت تر پذیرفته میشوید و خواهیددید روابط انسانی زیبایی تجربه میکنید
[پاسخ]
فیلم کتاب قانون – دختر لبنانیه و پرویز پرستویی -فیلم دایره زنگی و اون آپارتمانهای نقاب دار را یادتونه .اون فیلمه که می گفت حروم خوری خوشمزست یادتونه .یک سری از این آدمهای سوار بر ماشینهای گران قیمت هم از ظلم به خواهرشون میلیاردر شدند .تو فامیل ما از ارثیه 2000000000تومانی فقط 40 میلیون به خواهر ها رسید .خدا گفته 2 به یک .تو مملکت ما 1000 به یک تقسیم میشه ارث بین دختر و پسر . حقیقتا کسی اسلام را نمی بیند . ما اسلام می خواهیم . ما قوانین خدا را می خواهیم نه رفتارهای چنگیزی و مغولی
[پاسخ]
سلام آقای دکتر عزیز
واقعا حرفهایتان و دیدگاهتان به دلم نشست. توی ایران وقتی اکثرا به یک اداره رجوع میکنی اکثر کارمندان جوری بهت نگاه میکنن که انگار همه چی تمامند و ما عقب مانده، خنگ و بیسواد. و اون موقع است که واقعا دلم میخواد سواد دکترتم رو به رخشون بکشم . چون واقعا این کارشون درد داره. من یه دکتر دامپزشکم که تا حد امکان سعی میکنم با صاحب بیمارام خوب برخورد کنم و متواضعانه. وقتی به خاطر خوشرویی ازم تشکر میکنن حس خوبی بهم دست میده. خواهرم هم که کارمنده واقعا عالب با ارباب رجوع برخورد میکنه. از خانوادم تشکر میکنم که ما رو اینجوری تربیت کردند و بار آوردند. متاسفانه در کشور ما وقت و شخصیت دیگران خیلی کم ارزش شده. خواهرم برای گرفتن وام ازدواج میگفت تا الان نزدیک 5 بار ما رو بردن وآوردن و هر سری تازه میگن فلان چیز رو بیارید.
به امید داشتن ایرانی بهتر و آبادتر. وگرنه به قول شما اگر خیلی فشار اومد باید مهاجرت کرد.
[پاسخ]
ضیاء پاسخ در تاريخ آبان ۲۲ام, ۱۳۹۳ ۲:۱۰ ب.ظ:
آی گفتید.
[پاسخ]
یکم درد دل:
ما یه ملک معامله کردیم 200 تومن واسه ثبت سند اینترنتی ثبتنام کردیم گفتا نیمه دوم 1395 نوبتتون میشه بعد اونم چند ماهی طول میکشه تا کارا انجام بشه یه میونبر پیدا شده میگه 2 ماهه انجام میدم واست 20 تومن میگیرم یعنی 10 درصد معامله رو..حساب کن روزی چندتا سند زده میشه..من تو فکرم چند درصد خودرو های مدل بالا که بعضیا سوار میشن ارث پدری یا بیزینس آدمای خودساختست.؟
رفتم واسه استخدام یکی ازاین شرکتای خصوصی برند وابسته به فولاد واسه امور اداری..من آی تی خوندم با سابقه قبلی کار بازرگانی…تو مصاحبه : طراحی سایت بلدی؟شبکه بلدی؟ما در آینده شبکه امور نمایندگان رو گسترش میدیم می تونی؟بازاریابی؟؟زبان؟
3بار تو حرفام گفتم من آگهی واسه امور اداری دیدم درسته مدیر عامل مهندس هم توباقالیا…
الان طرف زرافه میخواست ..شتر.گاو.پلنگ
مد شده طرف یه بچه میخادواسش تایپ کنه…آگهی میده مهندس کامپیوتر.تایپ 10انگشتی.مترجم زبان.مجرد.روابط عمومی بالا.زیبا.ترجیحا ارشد.3ماه اول آزمایشی ماهی 400..تو اینا رو داشته باش من ماهی 700 بت میدم
[پاسخ]
دکتر شیری پاسخ در تاريخ آبان ۲۲ام, ۱۳۹۳ ۳:۵۰ ق.ظ:
عالی بود این بخش فرمایشتون:
من تو فکرم چند درصد خودرو های مدل بالا که بعضیا سوار میشن ارث پدری یا بیزینس آدمای خودساختست.؟
[پاسخ]
زینب پاسخ در تاريخ آبان ۲۲ام, ۱۳۹۳ ۹:۲۱ ب.ظ:
ای وای که استخدام گفتید و زخم دلمون رو تازه کردید 🙁
[پاسخ]
به قول فامیل دور من دیگه سکوت میکنم !!!ولی انصافا اگه یکی از همین آدمایی که میان اینجا ونظر میذارن واسه پستا -همین چیزارو راجع به یه اداره ای میگفتن اونوقت خود شما از در نصیحت ومصالحه نمیگفتین که نه بابا مملکت دیگه اینجوریام که شما میگین نیست وسیاه نماییه وغیره وغیره .حتما باید ببینید ولمسش کنید تا درد عموم مردم رو هم حس کنین ؟مطمئنم شمام کتاب قلعه حیوانات رو خوندین فک کنم الان ما همون وضعیت مزرعه رو داریم تو جامعه !گل وبلبل توهم شیرینیه که داریم !خواستین نظرمو تایید کنین ولی اگه نکنیدم مهم نیست شما بخونینش کافیه.
[پاسخ]
دکتر شیری پاسخ در تاريخ آبان ۲۲ام, ۱۳۹۳ ۳:۵۷ ق.ظ:
اینطور نبوده که تا الان تو پر قو بزرگ شده باشیم و این فجایع را ندیده باشیم و الان که تو ثبت گیر کرده ایم داریم مینویسیم؛ بلکه وقتی بخش خدمات در کشور فاجعه باشد دیگه تولید نیز قطع میشه، بیزینسهای خرد و کلان میرن رو هوا
اما از قلعه حیوانات گفتید ، حقیقتش اینکه الان شما خوک اون داستان باشید یا اسب باکسترش ، تنها یک توصیف است نه یک راه حل
من دنبال استعاره جدیدی نبوده ام در نوشتن این متن
من دنبال فهم ای بدبختی هستم و راه حلهای ازموده شده آنرا میخواهم
[پاسخ]
آهان پس حتما باید بمب بترکه!
مثل این که تاحالا پاتون به مراجع قضایی باز نشده
خواهشا بس کنید این سیاست صدا و سیمای ایران رو که دائما مارو با کشورهای عراق و سوریه مقایسه میکنه
[پاسخ]
سلام
دو تا سوال :
1- موتاسیون یعنی چی ؟
2 – چرا شما کلمه ” پایین ” رو خط نزدید و درستش نکردید ؟ ( البته که این وظیفه ی شما نبوده و شما مسئولیتی بابتش ندارید اما این هم یه جور مردمان خوب این دیار بودنه دیگه ، نه ؟
[پاسخ]
دکتر شیری پاسخ در تاريخ آبان ۲۲ام, ۱۳۹۳ ۳:۵۲ ق.ظ:
زهرای گرامی
موتاسیون یک اصطلاح دانش زیست شناسی است به معنی تغییر ناگهانی یک ژن به این نیت که سازگاری و ماندگاری بهتری در بقا پیدا کند
بخش 2 را متوجه نشدم
[پاسخ]
زهرا پاسخ در تاريخ آبان ۲۳ام, ۱۳۹۳ ۱:۱۸ ق.ظ:
نوشته ی بانک کمی پایین تر رو میگن فکر کنم 🙂
[پاسخ]
zahra پاسخ در تاريخ آبان ۲۴ام, ۱۳۹۳ ۱۱:۰۰ ب.ظ:
سلام
ممنون از پاسخ تون به سوال اول .
در مورد سوال دوم ام هم خانم زهرا درست حدس زدن ، منظورم همین بود . ببخشید که واضح تر منظورم رو نرسوندم .
[پاسخ]
رسیدن به خیر باشد
انقدر نگفتنی در این زمینه دارم. نمونه بارژش اینه که اینجانب چهار سال است از دانشگاه فارغ التحصیل شده ام و به خلطر مشکلات داخلی وزارت عزیییییز علوم و تحقیقات هنوز مدرک اصلی ام را نگرفته ام و همین نگرفتن مدرک اصلی باعث از دست دادن یک فرصت خوب برایم شد. مشکلل این عنوان میشه در این مورد رشته هنوز فرم نوجه کنید دوستان فرم چاپی برای گواهی ففارغ التحصیلی طراحی نشده پ گفتن ایشالا تا سال اینده…….ببینید یعنی اینه خدمات. بعد همین عصبانیت توی من رسوخ میکنه میشه خشم از هرچی مدرک و دانشگاه. اخه بگو شما که نمیتونید چرااااا وقت مردمو می کشید و سرمایشونو به باد میدید. باور کنید اقای دکتر چند ماهه اونقدر خشم توی دلم تلنبار شده که واقعا دلم میخواد برم تو کوه و کمر فریاد بزنم . روی کارمم تاثیر گذاشته این خشمهای نهفته. الان چند ماهه که نه اخبار گوش میدم نه تلویزیون میبینم نه هیچ چیز دیگه. تازه پدر اینجانب هم آسم داره هم دیابت و هم مینیر… شما بگو دریغ از یه خدمات درستو حسابی. اموزش و پرورش هم که هیچچچچچچچچچ. دو لقمه نون انگار میچپونن تو حلق ادم و میگن بخور تا زنده بمونی. اخه خودمونم مقصزیم. همه ما مقصریم
[پاسخ]
هنوز هم هستن کسانی یا مشاغلی که پاک کار کنند ولی اصولأ ایرانی جماعت دوس داره کلاه سرش بره بدون اینکه بفهمه یا نفهمه….به یه نفر که تولیدی لباس داشت گفتم چرا برندتو ایرانی نمیزنی مارک ترک میزنی گفت اگه نزنم ازم ارزون میخرند!!!چرا بکارمون ارزش نمیدیم……
[پاسخ]
سلام.من فکر می کنم تک تک ما در تغییر شرایط موجود و ترویج رفتار های سازنده در جامعه مون نقش داریم.در طی روز بار ها و بارها شاهد موارد این چنینی هستیم که شعور و شخصیت مون رو به چالش می کشه.درسته که دستمون به جایی بند نیست و اگه پاش بیفته صدامون هم به جایی نمی رسه اما هستیم و چون هستیم موثریم
شاید یکی از روش ها فیدبک دادن باشه ،آدمها باید متوجه شوند که تفاوت هاشون دیده میشه ،این فیدبک می تونه هم مثبت باشه هم منفی .
گاهی با خودم فکر می کنم اگر نسل آینده از ما بپرسه که اون فرهنگ و ارزشها و …چطور به تاراج رفت ،شرایط بد بود ،نظام مدیریتی ناکارآمد بود …تو چه کردی در مقابلش؟ من چه پاسخی دارم؟!
[پاسخ]
من نیز از دو خاطره خاطر خود را مکدره مینمایم.من باب پزشکی جات
عمه ی هفتادو خورده ای ساله دارم که خوشحال و سرمست بود که بیمه دارد یک چشمش را عمل کرددر بیمارستانی دولتی با این بهانه که چرا ابی همراه با مروارید اورده و از او انتظارمروارید و اینهمه زحمت را نداشتیم باید دست خالی می امد. چشم دومش را که عمل کرد و به خانه ما امد. دیدیم هی از درد به زمین می کوبد و فریاد میزند.از درد بخودش می پیچد.چشم عمل کرده ک پانسمان بود هیچ.چشم سالمش را نمیتوانست باز کند.و دردش از چشم سالمش بود. پدرم به دکترش زنگ زد و مساله را گفت و وی فرمود اهان ببخشید بتادین ریخته شد تو چشم سالمش.اره حق داره بسوزه فردا بیارش مطب.خیلی درد داره. من شدم عصای سفید عمه و بردمش مطب. تا اینکه بابا اومد عصبانی وگفت جای پارک نیست صدبار جلو افسر ماشینو عقب جلو کردم نوبت ماگذشته…خلاصه ک ما ازاین ادماش نبودیم ک شکایت کنیم ببینیم واقعا با اون چشم چیکار کرده بود ک ن دید داشت ن اروم و قرار.
دیروز داییم تو بیمارستان خصوصی همین عملو کرده.مامانم گفت کیف گرفتی؟میگه یه پلاستیک ندادن لباسامو بذارم توش.107هزارتومنم پول تخت همراه نوشته توفیش و صندلی خالی هم نبوده بشینن. بعد از عملم بردنش تو اتاق سی سی یو با این عنوان ک تخت خالی نداریم.فقط اونجا میخابه همین!!!! اما همراهش رنگش مثل گچ شده گفته حنما چیزیش شده بمن نمیگن!واگر تخت خالی نداشتین چرا پذیرش کردین؟
این قرصاهم چینی شدن.شماببخشیدشون.
[پاسخ]
این موضوع که هر روووز برامون در تمامی سطوح جلوی چشمامون متبلور میشه متاسفانه از بزرگترین دردهای مردم این مملکته. از طبقه پایین بگیرید تا بالا. البته طبیعیه رفتاری که با طبقه بالا و مرفه میشه معمولا بهتره که دلیلشو هممون میدونیم! همه جا که مراجعه میکنیم انگار ما یه چیزی به اونا بدهکاریم و باید هر چرت و پرتی که میگن ما قبول کنیم بگیم چشم! شما درست میفرمایین! ما که اعصابمون و وقتمون ارزش نداره. بیشترین حرصی که این روزا دارم تحمل میکنم سیستم ویزیت پزشکان هست. متاسفانه کشور ما از سیستم Primary Health Care مناسبی برخوردار نیست که بتونه پله پله بیماران رو به پزشکان سطح بالاتر ارجاع بده. بنابراین برای هر مشکلی که داریم باید به متخصص مجرب اون زمینه مراجعه کنیم. پزشکان خوب هم که برای کمتر از 3 ماه آینده وقت نمیدن. آدم واقعا میمونه چیکار کنه… بشینه 3 ماه درد رو تحمل کنه یا راضی بشه بره جایی که علاوه بر اینکه نمیتونن تشخیص صحیح داشته باشن یه دارو یا تزریق اشتباه انجام بدن و صد تا مشکل دیگه برات ایجاد کنن (البته اگه زنده بمونی!). این موارد رو من خودم تجربه کردم و خدا لطف کرده و زنده موندیم. حالا بعد اینکه بعد 3 ماه رفتی پیش پزشک، باید قیافه و رفتار و طرز حرف زدن دکتر رو هم هضم کنی. با تمام وجود آدم باز روش نمیشه بگه که آقا یا خانم دکتر کسی که بهت مراجعه کرده تحصیلات و شعورش کمتر از تو نیست و بهتر از تو میدونه که سیستم بهداشتی چیه، طرز برخورد با بیمار و همراهش چه جوری باید باشه. چند وقت پیش به یک متخصص کلیه مراجعه کرده بودیم. قیافش رو که بزار کنار خدا میدونه چه قیافه ای گرفته بود. یه بارم به صورت ما نگاه نکرد. چون همزمان داروهای دیگه ای هم مصرف میکردیم من از تداخل داروها سوال کردم و اون بدون اینکه بدونه من خودم علوم پزشکی خوندم عصبانی شد و گفت خانم از این شاخه به اون شاخه نپر من خودم همچین کتابهای قطوری خوندم که تو نمیدونی!! من چیزی نگفتم ولی الان خیلی پشیمونم که چرا اون نباید به رفتار نادرستش پی می برد.چرا با یه دید تحقیرآمیز به ما نگاه میکنن. دیگه تصمیم گرفتم با همچین مواردی برخورد کنم. تمام اینها به کنار، منشی های دکترها هم دیگه هیییییچ. ببخشید طولانی شد ولی واقعا ناراحت هستم.
[پاسخ]
دکتر شیری پاسخ در تاريخ آبان ۲۲ام, ۱۳۹۳ ۳:۵۴ ق.ظ:
بله
موافقم
باید برخورد کنیم تا تکرار نشود
[پاسخ]
Zahra پاسخ در تاريخ آبان ۲۲ام, ۱۳۹۳ ۵:۳۷ ب.ظ:
تا ببینیم با این طرح تحول سیستم سلامت چی میشه
[پاسخ]
سلام دکتر شیری عزیز
دقیقأ فرمایش شما رو درک می کنم چون گذرم زیاد به ادارات مختلف میفته که میشه گفت مهمترین ادارات کشور هستند وقتی می بینم نابسامانی تو این ادارات اینقدر زیاده میگم وای به حال ادارات دیگه.
[پاسخ]
استاد،خیلی دردناکه که جامعه ما که خودش رو یک جامعه اسلامی می دونه ،جامعه ای شده پر از ریا و نازیبایی در مقایسه با جوامع غربی.خیلی متاسف می شم از این همه نازیبایی چه ظاهری و چه باطنی. همیشه از خودم می پرسم چرا ظاهر شهرمون این قدر نازیباست،چقدر بی نظم در مقایسه با جوامع غربی،چرا این جا برای آدم ها ارزش و احترامی قائل نیستن،من تحصیلات دانشگاهی دارم و نیمه وقت کار می کنم و خانه دارم ،اما افسوس می خورم ،به خودم می گم باید تو جایگاهی بودم که حداقل می تونستم برای زیبایی ظاهری شهرم کاری می کردم،از آلودگی های ماشین های سنگین که تنظیم نیستن و باعث آلودگی بیشتر هوا می شم ناراحت می شم و این که چرا پلیس جلوی این خودروها رو نمیگیره،از حقوق کم شهروندی که به اندازه ی کار و لیاقتش دستمزد دریافت نمی کنه غصه می خورم،در حد توانم سعی می کنم که مفید باشم،اما مگر توان من چقدره؟استاد خیلی متاثر میشم .
[پاسخ]
بالاخره بمب که نمی ترکه تو مملکت….پس امنیت هست … …اما احساس امنیت نیست …شبیه همین اسید پاشی شهر ما که احساس امنیت را در همه کشور برد زیر سوال … …احساس امنیت یعنی شما ساعت 10 شب تو جاده اصفهان -تهران ماشینت خراب بشه …جرات نکنی از ماشینهای گذری کمک بگیری …اما در عین حال تو ماشینت می گیری می خوابی تا صبح بشه و کمک بخوای …
[پاسخ]
قصاب محل ما هیچ وقت گوشت لخم نمیفروشد …همیشه با استخوان می فروشد …به قول دکتر باید یک شیر فلکه بست برای ساعت کاری تا اضافه کاری و ساعت کاری نظم خودش را داشته باشه …زیادی ساده نگاه کردن -دکمه هیولاشدن دیگران را فشار می دهد …این مساله با مساله دکتر فرق می کنه .
[پاسخ]
کاش برای سامانه پرسش و پاسخ هم این بالا، توی کرکره ها، لینک بذارین
[پاسخ]
دکتر شیری پاسخ در تاريخ آبان ۲۱ام, ۱۳۹۳ ۱۱:۵۱ ق.ظ:
میذاریم، پیشنهاد خوبیه
[پاسخ]
در بعضی ادارات و مکان ها هم نوشته شده:
طبق قانون …بند… هر گونه بی احترامی و فلان از 6 ماه تا…وانقدر شلاق دارد.
اونوقت که حتی میترسی کوچکترین اعتراض کنی!
محمدرضا شعبانعلی داره فرهنگ سازی میکنه با چقدر زحمت فایل اتیکت رو منتشر میکنه
من مطالب را گوش می دهم سعی میکنم در زندگی بکار بگیرم اما .. اما ته دلم میگم چه فایده کاش این چیزها را نمی دانستم و راحتتر زندگی میکردم
مرسی دکتر شیری عزیز
[پاسخ]
ده سال در بانک کار کردم و همیشه خوب خدمت کردن را بخش اصلی کار می دانستم و به همین دلیل هر سال یک درجه تنزل مقام داشتم تا اینکه داوطلبانه آمدم بیرون اما درد اصلی اینجاست که سیستم همچنان زنده است و جای خالی افرادی مثل من هیچ گاه حس نمی شود ، الان عکاسی می کنم و درس می خوانم و در کل زندگی می کنم …
[پاسخ]
سلام آقای دکتر شیری عزیز.واقعا باید چه کار کرد؟آیا هیچ وقت اوضاع بهبود میابد؟آیا باید رفت خارج؟من که نمی تونم برم چه کار کنم؟بمونم و حسرت دیگران رو بخورم که می رن خارج؟ممنونم
[پاسخ]
دکتر شیری پاسخ در تاريخ آبان ۲۱ام, ۱۳۹۳ ۱۱:۲۶ ق.ظ:
نه !
باید تا حد امکان ماند و درست زیست و بقیه را نیز دعوت به درست زیستن کرد و اگر فشار از حد طاقت گذشت، مهاجرت کرد
این سوال جدی قرآن است که لم لا تهاجرو؟
[پاسخ]
حافظ پاسخ در تاريخ آبان ۲۲ام, ۱۳۹۳ ۱:۳۲ ق.ظ:
جالبه! از کدام سوره و آیه است؟ فاجعه ی بزرگی است بخشی از ملتی که می خواهند درست زندگی کنند در آخر جز مهاجرت راهی ندارند
[پاسخ]
سلام آقای دکتر،
رسیدن به خیر
باز هم ماجرای قصه پر غصه درد …
چیزی که در بین خودی دیدن بسیار آدم را رنجور میکنه،
دردتان را چشیدهایم و درک میکنیم و ابراز همدردی در این نوشته اولین اقدامی است که میشه کرد.
آرزو میکنم روزی برسه که درد دیدههای دانای فراوانی در سرزمینمان شکوفا بشن و راهچارههای برون رفت از این همه درد رو به همدیگه هدیه بدن تا سرزمینی مملو از سلامتی، شادی و افتخار داشته باشیم و از بودن در کنار همدیگه لذت بیشتری ببریم.
و یه دعا هم می کنم و از خدا می خوام کمک کنه تا مثل منی از اون دسته آدمهایی نباشیم که با فکر و عملمون، درد و رنج دیگران را مضاعف کنیم و وقتی از روبرو به خودمون نگاه کردیم برای خودمون تأسف بخوریم.
خدایا! برای رسیدن به آرامش واقعی به همه ما کمک کن …
[پاسخ]
اقای دکتر شما از خدمات میگین! من از تولید میگم. از مرغی که شده کیلویی ۵ هزار.یعنی ١/۶ گوشت گوسفند! چرا؟ تولیدو رو دارن تضعیف میکنن که خودشون از برزیل و هندوستان وارد کنن تا سودش به جیب خودشون بره!
مرغ دادن به عراق، قبول نداشته پس فرستادن! دم محرم همه تاریخ گذشته ها رو وارد بازار کردن! من فقط یه صنف رو گفتم!که البته تو دو سه سال اخیر بیشترین رشد منفی رو داشته! چی ارزون شده غیر مرغ؟
[پاسخ]
دکتر شیری پاسخ در تاريخ آبان ۲۱ام, ۱۳۹۳ ۱۱:۲۵ ق.ظ:
عجب !میدانستم تولید را تضعیف میکنند ولی نه اینقدر جنای با سلامت مردم
[پاسخ]
دکتر شیری فک کنم تاریخ بالا رو اشتباه زدین-دوشنبه 19 آبان
[پاسخ]
دکتر شیری پاسخ در تاريخ آبان ۲۱ام, ۱۳۹۳ ۱۱:۲۴ ق.ظ:
تصحیح کردم، ممنونم از تذکرتان
[پاسخ]
قُلْ لا یَسْتَوِی الْخَبیثُ وَ الطَّیِّبُ وَ لَوْ أَعْجَبَکَ کَثْرَهُ الْخَبیثِ فَاتَّقُوا اللَّهَ یا
أُولِی الْأَلْبابِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُون» (مائده -100) … بگو : ناپاک و پاک برابر نیستند ، هر چند فراوانی ناپاک تو را به اعجاب
افکند پس ای خردمندان اهل فضیلتها باقی بمانید .رستگاری همین است .
مملکت گل و بلبل …امنیت هست ولی احساس امنیت نیست …احساس امنیت اقتصادی -اجتماعی -فرهنگی و…
دکتر بریم کانادا …؟
[پاسخ]
دکتر شیری پاسخ در تاريخ آبان ۲۱ام, ۱۳۹۳ ۹:۵۵ ق.ظ:
نه حسن خان! ما در کلیشه غرب خوب و ایران بد نباید بیفتیم
مگه غرب این همه تفاله و زباله فرهنگی نداره؟
ولی قصه اینه که اگر سیستم قضایی این کشور درست بشه و مردم متعهد به ارائه خدمات مناسب بشوند، تهران به مراتب از تورنتو جای بهتریست برای زیست ما
[پاسخ]
حافظ پاسخ در تاريخ آبان ۲۲ام, ۱۳۹۳ ۱:۲۷ ق.ظ:
“اگر” ی آورده اید که بعید است نسل ما شاهد آن باشند! جدا می گویم. در ضمن اوضاع رو به احتضار اخلاق را کجای دلمان بذاریم برادر.
[پاسخ]
میثم پاسخ در تاريخ آبان ۲۱ام, ۱۳۹۳ ۱۰:۰۷ ق.ظ:
مطمئنید امنیت هست؟!!!
[پاسخ]
مانا پاسخ در تاريخ آبان ۲۱ام, ۱۳۹۳ ۱۱:۵۶ ق.ظ:
تشکر بخاطر این آیه مبارکی که نوشتید
[پاسخ]
سلام.
آقای دکتر ما هم به یک اداره ثبت مشابه رفتیم که برای پول دادن ما را به ATM حواله دادند.
براتون از اتفاقی که 2 روز پیش افتاد بنویسم. همسر بنده به گفته خودش نزدیک به 15 دقیقه با بچه کوچک در ماشیت بدنبال جای پارکی میگردد. اتفاقا بعد از این مدت خودرویی را میبینه که قصد خروج از پارک داره. میره منتظر میمونه تا بره پارک کنه ولی یهو میبینه که مردی به بسرعت و زور داره خودش را جا میکنه. واقعا آدم باید چی بگه به اینا؟
بگذریم، الحق که هر کسی خدمات خوبی ارایه کنه نوش جانش میشود چون در این وانفسای خدمت چون هم خدا را راضی کرده و هم بندگانش را
[پاسخ]
دکتر شیری پاسخ در تاريخ آبان ۲۱ام, ۱۳۹۳ ۱۰:۰۹ ق.ظ:
با کمال تاسف ، ما ایرانی ها عادت کرده ایم به زرنگی های احمقانه
وقتی زنی در این دیار مورد احترام نیست ، ولو در تقدم جای پارک، آن مردک بی شعور نمیفهمد که فرزندان این خاک که در دامان آن زن پرورش می یابند ، یاد نمیگیرند عزت نفس و بلند مرتبگی را
[پاسخ]
سلام
ای آقای دکتر عزیز
من در بدنه همین نظام دیوانسالاری دولتی کارمند هستم. بیست و نه ساله هستم. و 5 سال در دفتر رئیس سازمان بدون پارتی و سفارش بخاطر لیاقت و شایستگی خودم کار می کردم. پیگیری جدی امورات سازمان و ارباب رجوع ها علاوه به اینکه خیر و برکت زیادی به زندگی من آورد برای ارباب رجوع های سازمان هم خیالی آسوده و امنیت می آورد. پیشنهادات و فرآیندهایی که من در سازمان با توجه به شاخص های تحول اداری راه اندازی کرده بودم کارها را سریع و با کمترین نقص پیش می برد. با شروع به کار دولت جدید و تغییر کابینه سازمان به سادگی و بدون اینکه پرسش کنند و سوابق و کارنامه خدمتی مرا بررسی کنند براحتی عذر مرا خواستند و در یه جای پرت سازمان که هیچ فرصت خلاقیت و کار مفید ندارم مرا به کار گماردند. این عمل با واکنش همه کارمندان سازمان مواجه شد (که شما چطور چنین کارمندی را که تا 8 شب اینجا بدون دریافت اضافه کار، کار می کرد فقط و فقط بخاطر اینکه کم کاری های بقیه را بپوشاند از اینجا منتقل کردید)
الان سه ماه است که سازمان را آشفته کرده اند. کارمندان جدیدی که به جای من آمده اند از همین سازمان نیستند و با اتوبوس این آقایان نمی دانم از کجا پیاده شده اند و تا بخواهند طبقات ساختمان را بشناسند دو سال طول می کشد.
تمام سیستمی را که من برای خدمات بهتر بنیان گذاری کرده بودم برچیدند. اعتراض همه درآمده. فقط بخاطر اینکه آقایان نمی توانستند کارشناسان موفقی را که زیر دست مدیران قبلی کار می کردند در اینجا تحمل کنند.
و من اینجا در جای جدیدم هر روز از اینکه کارها راکد و بدون پیگیری می ماند و نامه ها با وجود چند بار پیرو ، باز پاسخ داده نمی شود. حرص می خورم. برای کشورم برای کشورم. برای ایرانم که هرگز آباد نمی شود. هر دولتی که می آید خوب یا بد فرقی نمی کند تمام کارهای دولت قبلی را از بین می برد.
من در تمام سال های خدمتی که براحتی می توانستم مثل همه ساعت 2 بروم.ماندم و تا تاریکی شب کار کردم. بدون اینکه به دنبال این باشم که رئیس یا مدیر بشوم و یا حق مسئولیتی بگیرم. هرگز برای اضافه کار یا پول بیشتر اعتراض نکردم.جان کندم بخاطر اینکه گوشه ای از کشورم را ساخته باشم. سازمان را گوشه ای از کشور می دیدم و رضایت قلبی داشتم که من هر چه در توانم هست برای کشورم دارم انجام می دهم.
بله آقای دکتر. سیستم همین مدل کارمندانی را که شما توی ثبت دیدید را می خواهد. کمی برتری داشته باشی و ایده و خلاقیت از ریشه تو را در می آورند.
با احترام
[پاسخ]
دکتر شیری پاسخ در تاريخ آبان ۲۱ام, ۱۳۹۳ ۹:۵۷ ق.ظ:
چقدر دردم آمد وقتی نامه تان را خواندم
شایستگی یک نفر دیده نمیشود ، عمدا تحقیر و تبعید میشود و به قول شما فرقی ندارد ، این فرهنگ مدیریتی ما شده است
[پاسخ]
حافظ پاسخ در تاريخ آبان ۲۲ام, ۱۳۹۳ ۱:۳۸ ق.ظ:
سلام. چه سازمان و اداره ای است؟
[پاسخ]
سلام فقط خواستم اشاره کنم خیلی از کشورها از خدمات بد رنج میبرند…از جمله کانادا..کسی که کشورهای مدرن اروپا زندگی کرده باشه اینو لمس میکنه…کیفیت خدمات درمانی در ایران از کانادا بسیار بهتره.این مشاغلی که لیست کردین همه جا پیچیده اند بزرگترین مشکل ضعف نهاد کنترلی و تدوین و اعمال قانونه و صد البنه محافظه کاری مردم ایران…از شما رشوه خواستن جای درد دل چرا به جایی شکایت نکردین؟؟؟..این توهم استعمار و دشمن و امثالهم هم باید برچیده چه…تازمانی که دیگری مقصر عقب ماندگی ماست آب از آب تکون نخواهد خورد..
[پاسخ]
دکتر شیری پاسخ در تاريخ آبان ۲۱ام, ۱۳۹۳ ۱۰:۰۷ ق.ظ:
البته که همه چیز غرب خوب نیست و چنانکه برای حسن سهرابی عزیز در پاسخ نظرش نوشتم ، کلیشه “غرب خوب و ایران بد” یک هذیان بیشتر نیست
اما بد ایران هرگز با بد لندن قابل مقایسه نیست
در لندن شهروند انگلیسی در مجموع میداند که هرگز نمیتواند به سیستم قضایی و پلیس رشوه بدهد، (حداقل این موضوع برایش نادر و پر هزینه است و در سطوح کلان مثل شرکتهای نفتی و حمایت انتخاباتی و …رخ میدهد ! )
اما متاسفانه در گفتمان عمومی نیز برای حتی یک جریمه راهنمایی رانندگی ، اکثرا تقلا میکنند پلیس را دستکاری کنند که بعضی اوقات نیز میشود .
سیستم درمانی ایران و کانادا را نمیشود مقایسه کرد ، واقعا مفهوم خدمات درمانی تورنتو و تهران فرق دارد. شاید شما دیر بهت وقت داده بشه بری دکتر ولی واقعا SOCIAL SERVICE برای طبقه متوسط به پایین ، داره خدمات میده و امیدوارم تامین اجتماعی ما نیز بتونه استانداردهای خدمات درمانی را روزبروز در کشر بهتر ارائه بده
و من به شدت موافقم هیچ استعماری نمیتواند ملتی را قربانی کند مگر اینکه آن کشور زیمنه وطن روشی داشته باشد ، اینست فرق میرزا اقا خان نوری و بابی سندز و فرق فساد قجری و ایستادگی ایرلند
ما اگر ده تا تا ستارخان و یپرم خان ارمنی و رییس علی دلواری و محمدتقی خان امیرکبیر و مصدق و بهشتی داشته ایم ، خوشبختانه دهها هزار خائن مثل کیانوری و میرزا آقاخان نوری و آخوندهای دست تو دست استبداد و روشنفکرهای از سن پطربورغ برگشته نیز داشته ایم که موجبات بقای استبداد را در تاریخ مان فراهم کرد
کتابهای دکتر سیرع القلم و کتاب علل عقب ماندگی ما از دکتر زیبا کلام و کتابهای رضا علی نقی در حوزه جامعه شناسی مردم ما، خواندنیست
[پاسخ]
سالار پاسخ در تاريخ آبان ۲۱ام, ۱۳۹۳ ۷:۱۳ ب.ظ:
با عرض سلام و تشکر فکر کنم کتابهای علی رضا قلی مد نظر تون بوده.
[پاسخ]
سلام.
چندی است در این باب فکر می کنم که چرا کار ما ملت به این جا رسیده و چطور و چگونه بایست از این بن بست خلاص شد… .
[پاسخ]