چرا سفر زندگی کلاس نیست ؟

image_pdfimage_print

برای حضور در کلاس سفرزندگی مردانه و زنانه که از ۱۶ مرداد برای عموم آغاز میشود ، درج مطالب مرتبط مفید خواهد بود

بچه های کلاس سفر زندگی ۹۲ همت میکردند و درسهای کلاس را پیاده سازی میکردند

به نظرم برای کسیکه میخواهد امسال به جمع همسفران ما بپیوندد ، بد نیست نگاهی به محتوای پارسال بیندازد تا راحت تر تصمیم بگیرد

( ویژگیهای دوره ۹۳ )

  1. وقتی در زندگی گم میشویم و کسی نیست پیدایمان کند

    در هر زندگی جدی ، لحظاتی پیش می آید که یک آدم ، تمامیت خودش را گم میکند و گیج میشود که اصلا در زندگیش چه خبره!!! وقتی گم میشیم ، اول باید اعتراف کنیم که حالمون خوب نیست و قپی نیایم… امروز با مردانی سی سال به بالایی روبرو هستیم که “موفق هایی بدحال “هستند،

  1. وقتی یک زن مسموم میشود ، ماری سمی نیز خواهد شد

    زنی هستم ۲۸ ساله که در کودکی مورد ازار جنسی شوهر خواهرم قرار گرفتم و پدرم نیز معتاد بود، در زندگی من مردا موجودات ترسناک و غیر قابل اعتمادی به نظر میرسند . شوهرم نیز من را نمیفهمد و وقتی میگویم مشکلی دام مسخره ام میکند و بی تفاوت است . هربار صحبت طلاق میشود شوهرم تمسخر کنان به من میگوید “تو این سن میخوای جداشی چه غلطی بکنی؟ ” مادر و خواهرم نیز در روابطی از این دست ماندن و سوختند

  1. سفر زندگی – مجوز سقوط یا صعود- درس نوشته هشتم

    یک خواهر، مادر یا برادر و پدر بد داشتن، مجوزی برای بد زیستن یا تن دادن به اجبار نیست. آدمهای زیادی در تاریخ هستند که صرف اینکه برادر کسی بودند، برایشان بهانه ای نشده است که به خفت تن بدهند. بسیاری از انسان های بزرگ هستند که یک اشتباه در زندگی، برایشان مجوز ادامه آن اشتباه تا ابد نبوده است. با دستکاری زخم، زخم خوب نمی شود

  1. افسردگی ، پیاله ای از فلاکت ( درس نوشته یازدهم دوره سفر زندگی)

    افسردگی نوعی فلاکت گذراست. افسردگی مانند پیاله ای از فلاکت است؛ با همان طعم؛ منتهی بدون این که ما را غرق کند. افسردگی ما را در بر می گیرد که چیزی را به ما بگوید و سپس رهایمان کند. افسردگی به این معنی که دل انسان بگیرد، نا امید باشد، بی انگیزه باشد برای شروع کار جدید و علائم جسمانی مربوط به آن در یک بازه زمانی مشخص می باشد. در نگاه ما در سلسله درس های سفر، به این معنی است که چیزی سرجایش نیست، مسیری درست طی نشده است.

  1. گفتم غم تو دارم ( درس نوشته سفر زندگی -۷)

    ۶۴۳   بحث آخر سفر برون یافت از زخم است، خیلی ها از زخم بیرون نمیایند بیشتر بخوانید

21 دیدگاه در “چرا سفر زندگی کلاس نیست ؟

  1. سلام آقای دکتر، خوب هستید؟
    راستش من خیلی دلم میخواد تو این دوره شرکت کنم، ولی استثنائا پنج شنبه ی این هفته یه کاری دارم که نمیتونم بیام، میخواستم ببینم اگر جلسه ی اول نباشم مشکلی پیش میاد؟
    ممنون

    [پاسخ]

    دکتر شیری پاسخ در تاريخ مرداد ۱۳ام, ۱۳۹۳ ۲:۳۸ ق.ظ:

    بقیه اش را از دست ندهید مهسای عزیز
    هر جلسه اش نفسگیر است

    [پاسخ]

  2. سلام آقای دکتر
    وققتون بخیر
    طاعات قبول
    من نتونستم توی دوره تیر سفر زندگی شرکت کنم می خواستم ببینم دوره جدید هم داره؟و زمانش مشخصه؟

    [پاسخ]

    دکتر شیری پاسخ در تاريخ تیر ۲۱ام, ۱۳۹۳ ۳:۳۳ ق.ظ:

    دوره سفر 2 را میتونید تشریف بیارید، پیش نیاز نمیخواهد
    از همین هفته شروع میشود

    [پاسخ]

  3. الان که چهارماه از سفر زندگی 92 میگذره و مفاهیم ته نشین شدن توی مغزم و مقاومت هاو ترسهام در برابرشون ضعیف شده…الان که میتونم از دور به خودم و زندگیم نگاه کنم می فهمم که شما و درسهاتون چقدر چقدر ذهنیت منو درباره خودم/ زندگی/ زنانگیم / ارزش سالهای عمر ووووو تغییر داده…مخصوصن وقتی با کسی همصحبت میشم که افکار یه سال پیش منو داشته و خیلی هم اصرار داره بهشون! که توی سن بالای سی بی توجه به کل زندگیش و چگونگی گذروندنش فقط اصرار به یه قسمتش داره و نگاه نمیکنه که حتی اگه تبدیل به دستاورد بشه هزینه هاش آیا ارزششو داره؟
    گفتم بیام اینجا و ازتون تشکر کنم که مغز سفت و لجباز منو منعطف کردید به فهم کل زندگی 🙂

    [پاسخ]

    دکتر شیری پاسخ در تاريخ تیر ۱۴ام, ۱۳۹۳ ۲:۱۳ ب.ظ:

    من ازت ممنونم میترای عزیز که درد مردم داری

    [پاسخ]

  4. سلام دکتر شیری عزیز.من در دوره سفر زندگی 3 اردیبهشت ماه شرکت کردم که مباحث مشترک زیادی با سفر مقدماتی این دوره داره، آیا میتونم از سفر2 همراه کلاس باشم؟

    [پاسخ]

    دکتر شیری پاسخ در تاريخ تیر ۱۱ام, ۱۳۹۳ ۷:۲۰ ب.ظ:

    بله

    [پاسخ]

    وحیده پاسخ در تاريخ تیر ۱۱ام, ۱۳۹۳ ۸:۵۹ ب.ظ:

    متشکرم.

    [پاسخ]

  5. یعنی ما هنوز به کلاس های آنلاین این دوره امید داشته باشیم؟؟؟؟؟؟؟

    [پاسخ]

    دکتر شیری پاسخ در تاريخ تیر ۱۱ام, ۱۳۹۳ ۹:۲۸ ق.ظ:

    دوره سفر را فعلا بنا نداریم بگذاریم، برنامه آتی

    [پاسخ]

  6. چند تا از دوستان به طور موتب یه همچین جایی میرفتن. محل نگهداری پسرهای بی سرپرست یا بدسرپرست در سن و سال ایتدایی و راهنمایی بود تو کرمانشاه. یکبار از من خواستن که باهاشون برم نگران خیلی چیزا بودم و کلی سوال داشتم؛ ولی وقتی رفتیم اونجا زیاد هم سخت نبود. باهاشون گپ زدیم، از تلویزیون فوتبال دیدیم، شوخی کردن و خندیدیم، با یکی مچ انداختم! با چندتاشون شطرنج بازی کردم و یه کم هم بهشون یاد دادم. از درس و مشقشون پرسیدم و بعضیاشون کتابای غیر درسی داشتن که درموردشون صحبت کردیم. شام هم مهمونشون بودیم. ولی اینو هم باید بگم که اکثرا مشکلات و سختیهای زیادی رو تجربه کردن یه مقدار باید محتاط بود.
    حتما برین البته به قول دکتر اگه سوسول نیستین. پیشنهاد میکنم تنها نرین اگه براتون ممکنه مثلا دوستاتون رو همراه کنین. هم برای خودتون آسونتر میشه هم این که احتمالا تعداد بچه ها زیاده و چند نفر که باشین برای بچه ها هم بهتر میشه.
    فقط مراقب وابسته شدن بچه ها به خودتون باشین، البته با یه بار رفتن قاعدتا اتفاق نمیفته ولی به هر حال مربیاشون میگفتن قبلا پیش اومده که بعضیا یه مدت مرتب و زود به زود میومدن و بعد یه دفه غیبشون زده که این برای بچه ها خیلی سخت بوده. نقش بازی نکنین و قول الکی هم ندین.
    البته همه اینا تجربه شخصی بود.
    کار خوبیه، بعیده پشیمون بشین

    [پاسخ]

  7. سلام دکتر راستش میخواستم یه مشورت ازتون بگیرم
    توی شهرستان کوچیکی زندگی میکنم همیشه دوس داشتم برم با بچه های پرورشگاه بخصوص شیرخوارگاه معاشرت کنم و بهشون اسباب بازی بدم!
    تابستونی تصمیممو گرفتم پیگیرشدم فهمیدم اولا شهرمون شیرخوارگاه نداره دوما بچه های 6-18 سال توی خوابگاهی هستن. تماس گرفتم بهشون و گفتم میخوام بیام بچه هارو ببینم حقیقتش اول اصلا تحویلم نگرفتن و پس از اصرار بنده گفتن باشه اخرهفته بیا
    حقیقتش دودل شدم گفتم بچه های بزرگ هم هستن شاید بهشون حس ترحم یا یه همچین چیزی دست بده. نظرشماچیه؟برم؟کار درستیه؟باهاشون چطوری رفتارکنم خصوصا با بزرگتراشون که حس بدی بهشون دست نده؟اصلا کسی میره از مردم عادی به خوابگاههای پرورشگاه؟

    [پاسخ]

    دکتر شیری پاسخ در تاريخ تیر ۱۰ام, ۱۳۹۳ ۶:۴۲ ب.ظ:

    تجربه سختیه زیرا بعیده تحویل بگیرن غریبه را به راحتی
    اگر سوسول نیستی بسم الله
    برو و خودت باش

    [پاسخ]

    ش پاسخ در تاريخ تیر ۱۰ام, ۱۳۹۳ ۹:۱۷ ب.ظ:

    من یه بار همراه چندتا از دوستام رفتیم به پیشنهادیکی از دبیرهامون. البته اون موقع سال آخر دبیرستان بودیم اونها هم بچه های حداکثر 10 ساله بودن خیلی باهاشون راحت بودیم خیلی زود صمیمی شدن و کلی از خودشون گفتن. تجربه خوبی بود. البته انصافا ما دهه شصتیها سوسول نبودیم. الان که بچه ها با دوستاشون از دبستان بگیر تا دبیرستان مدام یا میرن کنسرت یا پیتزا یا کافی شاپ!!!!!!!

    [پاسخ]

    ستاره پاسخ در تاريخ مرداد ۱۳ام, ۱۳۹۳ ۱۱:۱۰ ب.ظ:

    شما که اینقدر خوبی به کودکان کم توان هم یک سری بزن.
    من رفتم و میرم. سعی کن منظم نری که بهت وابسته نشن اما برو.
    بعد از دیدنشون میبینی فرشته ها را روی زمین هم میشه دید.
    فقط به قول دکتر برو و خودت باش
    لذت بی نهایتی را تجربه میکنی
    موفق باشی

    [پاسخ]

  8. سلام
    نه خسته
    من دیشب با تمام ذوق و شوق این دوره شما رو ثبت نام کردم
    تا سحر از خوشحالی و اینکه یه دوره میرم و به وزن دانسته ام زیاد میشه و ظاهرا یه دوره خودسازیه و منم دیوونه این دوره ها…
    اما گاهی برنامه ریزی هات بهم میخوره
    سرکار مسائل جدید بوجود اومده و نمیتونم 5 شنبه ها رو بیام :/
    دکتر اگر فقط جمعه ها بیام نمیشه؟
    من به این دوره نیاز دارم و به هیچ عنوان نمیخوام از دستش بدم و هنوزم دلم روشنه که شاید بشه 🙂
    میتونین راهنماییم کنید؟
    موفق باشید

    [پاسخ]

    دکتر شیری پاسخ در تاريخ تیر ۱۰ام, ۱۳۹۳ ۲:۲۰ ب.ظ:

    نه واقعا آقا مرتضی

    [پاسخ]

    مرتضی پاسخ در تاريخ تیر ۱۱ام, ۱۳۹۳ ۸:۲۲ ب.ظ:

    حل شد

    [پاسخ]

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.