اولین شب قصه نوجوان در خانه توانگری با قصه گویی دکتر شیری و مهندس شعبانعلی با استقبال خوب خانواده ها و نوجوانان عزیز برگزار شد. ساعت ۲۱:۳۰ کم کم ۸۰ نفر نوجوان و خانواده هایشان در خانه توانگری روبروی هم نشستند و مراسم با معرفی محمدرضا شعبانعلی توسط دکتر و سپس خودش آغاز شد. او از تجربه کارکردن در کودکی و فروش گلدان آغازید و به خاطرات مدرسه خود پرداخت و اهمیت برچسب نخوردن در زندگی .
علیرضا شیری نیز به دنبال شیوه محمدرضا شعبانعلی به معرفی خود پرداخت : متولد ۱۷ بهمن ۵۳ در میدان فاطمی و بزرگ شده محل حسن آباد و شیخ هادی تهران و مدرسه عموئیان اکباتان و دبیرستان مفید و دانشکده طب و دانشگاه آکسفورد و…
او به ذکر خاطره ای از دلدادگی به دختر همسایه در دوران مدرسه اش پرداخت که شبهای درس خواندن ، پنجره به پنجره با دیدن سایه یک دختر خانم درس خون ، کم کم به او علاقه مند شد “تا حدیکه اگر او نصفه شب بالاخره میرفت میخوابید دیگه ساعت خواب ما نیز اعلام میشد و دلیلی برای ادامه مطالعه نمیدیدم ! “ متوجه شده بودم که یه چیزی عادی نیست یک جمله معلم جبر و آنالیز به اسم اقای یاوری بود که موجب تصمیم بزرگ علیرضا در آن سن شد و آن تغییر اتاق و زدن قید این دلبری و دلدادگی بود:
“بچه ها ! هزینه رشدتون را بپردازید و به موقع قید بعضی چیزها را در زندگی تون به خاطر اموری بزرگتر بزنید”
اینجا بود که مهندس شعبانعلی خاطره بعدی را شروع کردند و درباره یکی از معلمینشان بود که به خاطر ۴ میلیارد بدهی به زندان افتاده بود و اونجا با رایزنی درست موفق شد کارگاه تولید LED درست کنه و بدهی اش را پرداخت کنه. رمز موفقیتش این بود که زندان را محل تنبیه خویش ندید بلکه محل رشد جدیدش تعریف کرد . او به زندانیان شاغل در کارگاه یاد داد زیر هر بسته LED سه حرف MMM=محل موقت من را حک کنند!
والدینی که متواضعانه ، به عشق فرزندانشان تا پاسی از شب قصه با ما بودند
yadesh bekhayr kheili khob bood
[پاسخ]