افسردگی ، پیاله ای از فلاکت ( درس نوشته یازدهم دوره سفر زندگی۹۳)

image_pdfimage_print

افسردگی نوعی فلاکت گذراست. افسردگی مانند پیاله ای از فلاکت است؛ با همان طعم؛ منتهی بدون این که ما را غرق کند. افسردگی ما را در بر می گیرد که چیزی را به ما بگوید و سپس رهایمان کند. افسردگی به این معنی که دل انسان بگیرد، نا امید باشد، بی انگیزه باشد برای شروع کار جدید و علائم جسمانی مربوط به آن در یک بازه زمانی مشخص می باشد. در نگاه ما در سلسله درس های سفر، به این معنی است که چیزی سرجایش نیست، مسیری درست طی نشده است.

در قدیم مردان با پای خود به زیر می رفتند.. در کتاب قدرت روح توماس مور، در مورد افسردگی مطلب جالبی بیان می شود: کشاورز های ابتالیایی در جایی از کشتزارشان، اتاقی داشته اند که در آن در فصل کاشت، دو روز خلوت می کردند. رسم بر این اساس بوده است که آنها از ایزد کیوان برای برداشت محصول بیشتر کمک می خواستند. (همان سیاره زحل، که نماد داس به دست ساترن است و کشنده است. کشاورزی بدون ساترن معنی ندارد. اصلا محصولی بخواهد برداشت شود بدون تیزی داس امکان پذیر نیست. رویشی است که بدون ریزش امکان ندارد) این کشاورزان به صورت خوجوش انگاری که در خود فرو می رفتند که این به نوعی رفتن به ناخودآگاه با پای خود بوده است. الان در فرهنگ امروز ما این به زیر رفتن های خودخواسته وجود خارجی ندارد.

انگاری که هیچ سازوکاری در زندگی ما نیست که به وسیله آن به درون رفت. تنها فرصتی که کار نداریم، فرصتی است که باید در آن آیین های بیرون رفتن (زن خانه بودن ،مرد خانه بودن) از خود را انجام دهیم و انگاری که فرصتی برای آیین های درون رفتن برای ما نگذاشته اند. ممکن است تنها جایی که این موضوع به صورت پیش فرض باقی مانده باشد در اعمال مذهبی مانند نماز است. نماز می تواند جایی باشد که انسان به درون برود. اصلا ایاک نعبد و ایاک نستعین به معنی همین استعانت جستن و نفی هر گونه راهزنی در مسیر است. الحمدلله رب العالمین به معنای این است که این عالم، صاحبی دارد و هر ستایشی هر جایی باشد به همین صاحب برمی گردد. شما اگر روی زیبایی را در جایی ببینید و از آن تعریف می کنید، اگر نقاشی زیبایی می بینید و از آن تعریف می کنید برای بقیه این موضوع دوگانه است ولی  از جنبه زیبایی، این موضوع یکتاست. مولوی یاد میدهد که انسان معمولی لوچ است و دوبینی دارد اما هندسه معرفتی انسان باید موحدانه  باشد. مانند آن حالتی که وقتی از خواب بیدار می شویم لوچ هستیم و کمی دوبینی داریم. خواب آلوده میخواهیم پیامک را از گوشیمان بخوانیم ولی همه چیز دوتاست! خب باید یک چشممان را ببندیم. این که کسی بداند لوچ است قدم بزرگ معرفتی است. اینکه هنوز ما فکر میکنیم اول خدا دوم فلانی یعنی نمیدانیم هوالاول و الاخر و الظاهر و الباطن چون دوبینی داریم .

این که بفهمیم چیزهایی مال ماست و چیز هایی مال خداست. بعد ها در سفر می فهمیم چیزهایی که فکی می کنیم مال ماست هم واقعا مال ما نیست. اگر از دور بخواهیم به قضیه «داشتن یک همسر خوب» بنگریم، می بینیم که در لحظه آشنایی عوامل متغیر بسیاری دست در دست هم داده اند که نهایتا منجر شود به رسیدن ما به وضعیت «داشتن یک همسر خوب». ممکن بوده است در آن لحظه خاص اول، گردن ما می چرخید و با شخص دیگری آشنا می شدیم و جای دیگری می رفتیم.

پیاده سازی و ویرایش اولیه متن بالا توسط فوادفرشچی عزیزم صورت پذیرفته است

===========================

کاری که مدرنیته با ما می کند این است که ما را از قبل در مسیر های از پیش تعیین شده قرار می دهد. آموزش های جدیدی در بازار است که آموزش هوش به کودکان را می آموزد. این سوال مطرح است که چرا خانواده ایرانی انقدر علاقه دارد فرزندانش از بدو تولد باهوش بار بیایند؟ این کدام فقدانی است که مادر ایرانی ۳۰-۳۵ ساله خود را ملزم می بیند فرزند خود را چنین باهوش بار بیاورد؟ سوال مهم تر این است که نسبت فردیت ما با پدر و مادر بودن چیست؟

10 دیدگاه در “افسردگی ، پیاله ای از فلاکت ( درس نوشته یازدهم دوره سفر زندگی۹۳)

  1. سلام آقای دکتر عزیز. خیلی به کمکتون نیاز دارم . نزدیک به عروسیم هست من همسرم همه ی مخارج عروسی به عهده ی خودش هست و به دلیل مخارج زیاد نمیتونه سرویس طلا را تا مدتها برام بخره . قصدمون هست نقره بگیریم ولی برای حفظ آبرو خانواده ی من متوجه نشن. آیا به نظرتون درسته که به خانوادم نگم؟
    ====================
    اشتباه اندر اشتباه دارین میکنید
    خرید طلا بکنین و لی در حد بضاعت ایشون
    بدون خانواده در این مقطع از این تصمیمات نگرین
    الانم به نظرم به ایشون بگید ترجیح میدید واقعی شروع کنید ازدواجتون را و خانواده ها با هم برن خرید

    [پاسخ]

  2. سلام اقای دکتر خدا تقوت هر وقت به سایتتون سر میزنم پر میشم از حسرت چرا همه امکانات مال پایتخت؟یکی از ارزوهام شرکت در کلاس سفر زندگیتونه.

    [پاسخ]

  3. …اگر نقاشی زیبایی می بینید و از آن تعریف می کنید برای بقیه این موضوع دوگانه است ولی از جنبه زیبایی، این موضوع یکتاست … سهراب گفت:
    تو ناگهان زیبا هستی
    اندامت گردابی است
    موج تو اقلیم مرا گرفت
    ترا یافتم، آسمان ها را پی بردم
    ترا یافتم، درها را گشودم، شاخه را خواندم

    افتاده باد آن برگ، که به آهنگ وزش هایت نلرزد!

    مژگان تو لرزید: رویا در هم شد
    تپیدی: شیره ى گل بگردش آمد
    بیدار شدی: جهان سر برداشت، جوی از جا جهید
    براه افتادی: سیم جاده غرق نوا شد

    در کف تُست رشته ى دگرگونی

    از بیم زیبایی می گریزم، و چه بیهوده:
    فضا را گرفته ای

    یادت جهان را پر غم می کند، و فراموشی کیمیاست
    در غم گداختم، ای بزرگ، ای تابان!
    سر برزن، شب زیست را در هم ریز، ستاره دیگر خاک!
    جلوه ای، ای برون از دید!

    از بیکران تو می ترسم ، ای دوست! موج نوازشی…

    هشت کتاب / آوار آفتاب / موج شعر: نوازشى اى گرداب

    [پاسخ]

  4. وقتی همه چیز برای آدم بی معنی میشه و هیچ چیز آدمو خوشحال نمیکنه
    وقتی هر لحظه آرزوی مرگ میکنی
    باید چیکار کرد
    قبلا طبق تجویز روانپزشک فلوکستین و ریتالین مصرف میکردم حدود 3 سال که با بهتر شدن وضعیتم کم کم داروها رو قطع کردم الان دوباره همون حالات رو دارم البته دفعه قبل شدیدتر بود
    ==========================
    درست اینه دریای عزیز که با روانپزشکتان مشورت دقیق بگیرید تا تنظیم دارویی یا نیاز به ادامه دارو یا تغییر دارو را ایشان تشخیص دهند

    [پاسخ]

  5. آقای دکتر می دونم اینجا جاش نیست ولی نمی دونستم کجا بپرسم ازتون.دختر جوانی از آشنایان شوهرم هست که در شهر زندگی من و شوهرم،دور از پدر و مادرش زندگی می کنه.خانواده ای بسیار مذهبی ولی سختگیر داره و حالا با مقایسه رفتار اونها با سایر آدمهای غیر مذهبی اطرافش بعضی از اعتقاداتش رو گذاشته کنار.بیشتر اوقات با من درد دل می کنه و حرفاش رو به من می زنه.تا اینجا که پیش رفته مثلا حجاب رو گذاشته کنار که از نظر من مهم نیست ولی خانوادش خیلی سر این موضوع آزارش میدن ولی اخیرا منم نگرانش شدم چون حرف از رابطه دوستان نزدیکش با مردهای متاهل خیلی ثروتمندی می زنه که از نظر اون خیلی خوشبختن چون فقط ثروت و مزایای ظاهری اون از جمله ماشین مدل بالا و سفر و غیره رو می بینه و درک درستی از زندگی زناشویی نداره. من و همسرم خیلی نگرانشیم ولی نمی دونم چطور میشه بهش فهموند که فکرش اشتباهه بخصوص که اگر اشتباهی ازش سر بزنه ممکنه خانوادش ما رو هم مقصر بدونن چون اکثر اوقات ما چیزی از حرفاش به خانوادش نمیگیم چون عکس العمل های خیلی بدی نشون میدن واونو از خودشون دور و دورتر میکنن.من شخصا احساس می کنم سردرگمه و نمی تونه بفهمه که راه درست چیه و من هم نمی دونم چکار باید بکنم.
    ===============
    فکر میکنم بیش از راهنمایی و حمایت از بخشهای خوبش کاری نتونید بکنید

    [پاسخ]

  6. بعد ها در سفر می فهمیم چیزهایی که فکر می کنیم مال ماست هم واقعا مال ما نیست.
    یاد سالها پیش افتادم.پدرم فوت کرده بود و برادرم از بقیه خواهر و برادرها اجازه گرفت تا هزینه مراسم پدر رو از حساب خودش یعنی پدرم پرداخت کنه.انگار یکی به من تلنگری زد که : همین که رفتی زیر خاک ، دیگه مالک اموال خودت هم نیستی پس برای چی حرص می زنی و میذاری روی هم که یه روزی حتی برای حفظ آبروت هم باید از دیگران اجازه بگیرند و برات خرج کنن… ولی واقعا کجاست کسی که عبرت بگیره؟

    [پاسخ]

  7. گویند کسی جلوتهای خوبی دارد که خلوتهای خوبی را تجربه میکند…
    خلوت همیشه مقدمات هجرت رو فراهم میکنه،هجرت همیشه در پی پیدا کردنه جواب یک سوال پیش میاد،جواب این سوال دقیقا وقتی پیدا میشه که ی جایی تو خودت فرو رفتی و داری روی اطلاعاتی که از قبل تو ذهنت هست کار میکنی…
    گاهی اگه خیلی اینکاره باشی وسط ی مهمونی شلوغ هم برای چن دقه میتونی تو خودت باشی…من در میان جمع و دلم جای دیگر است..
    ولی خلوت در دل شب باشه و سکوت و تاریکی و تو وخدا که چیز دیگریست….
    گاهی وقتی خودت دیر به دیر خلوت میکنی خدا جون میبینه خیلی به حال خودتی اینجوری بری ی جا افسرده میشی …خودش ی کم حالتو میگیره که سرت رو بالا کنی فقط بگی خداااا…

    [پاسخ]

  8. قسمتی از یک سخنرانی – استاد معمار منتظرین اهل اصفهان -از شاگردان خوب استاد جوادی املی ….اصل متن سخنرانی :
    http://patoghshishei.blogfa.com/post/1035

    خدا رحمت کنه مرحوم آقای نوذری رو که همین چند هفته پیش مرحوم شدند رحمت الله علیه آقای منوچهر نوذری. انشاالله امیدوارم که خدا روحشون رو شاد بکنه و به بهشت ببرد. از مصادیق این جمله بگم که رسول خدا فرمود: افضل اعمال امت من بعد از معرفت سرور است. چون ایشون تو این دنیا میخندوندند. امیدوارم خیلی کاسبی داشته باشند تو آخرت. ایشون می گفت: من صبح تا شب که مردم رو می خندونم، شبها باید حتماً 10 دقیقه برم تو اتاق تنها بنشینم گریه کنم. (خدا رحمتشون کنه) می گفت: اگر 10 دقیقه گریه نکنم به هیچ وجه نمی تونم تو طول روز مردم رو بخندونم. چون خنده هایی که تو طول روز کردم توش افراطه. دلم پکر می شه. پکری دل با چی بر طرف می شود؟ با یک مقدار گریه ای که در نیمه شب انجام می دهند. این چیزی که در همه انسانها موجود است . نه موسیقی می تواند جایگزین این قصه بشه، نه هیچ چی. هر چیزی جایگاه خودش و در نظام هستی داره. هر چیزی یک تاثیری داره. اصلاً شما هندسه که می گوئید، هَندسَه اصلش بوده هندسه، اصل هَندسَه هم بوده اَندَازه اصل اَندَازه هم بوده اندازه. خدا برای هر کدومتون یه اندازه ای قرار داده. عالم عالم هندسیه. یعنی برای هر چیزی یه اندازه ای قرار داده. خوب احوال پرسی از خویشتن کاری می کنه که موسیقی این کار رو نمی کنه و اگر کسی احوال خودش رو پرسید یک سازی در درون خودش با هستی راه می افته که دیگه احتیاجی به سازهای بیرونی نخواهد داشته باشد. احوال پرسی از خویشتن یعنی چه؟ یعنی خبر گرفتن از هویت خویشتن.

    اقبال لاهوری میگه که:

    نشناخت مقام خویش افتاد به دام خویش

    یعنی چون نفسمون رو نشناختیم، دنبال بدنمون راه افتادیم. دنیا که همه اش بدنمون نیست. یه نفس بزرگی هم همراه ما هست که با اون می شود وجود خالق ربانی را شناسایی کنیم . این هست که لازم داریم خلوت بکنیم، تو سجاده، تو هر جا از خودتون احوال پرسی کنید.

    [پاسخ]

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.