وقتی تو یک رابطه بد هستی ( بی توجهی میبینی ، طرف نادیده ات میگیره ، باید یکی دیگه باشی تا پذیرفته بشی ، از زندگی و رشدهای فردیت افتادی ، بهت توهین میشه یا احترام درستی نمیگیری …) بزن از این رابطه بیرون نه اینکه یه رابطه موازی شروع کنی که فردا گندش در بیاد و طرفت هرگز نفهمه کدام بخش رابطه اش با تو اشتباه بوده
مطالب مشابه در همین راستا
-
نکاتی که پدر و مادرتان بهتان نگفتند ( یک فروردین ۹۲)
-
چند نکته درباره رابطه عاطفی که پدر و مادرتان به شما نگفته اند
-
هیچ خواستگاری ندارم
-
۹ نکته درباره ازدواج که پدر و مادرتان به شما نگفته ان
خیلی خوب بود. مرسی
[پاسخ]
سلام دکتر جان
تقریبا تموم وب رو خوندم اما بر حسب ادب چیزی نمیگم از شما و همه ی همکارانتون خسته شدم. از پول هایی که به زور پس انداز کردم و دادم به همکاران شما پشیمونم. حتی خیلی هاشون معروفن. این همه جسارت رو از کجا میاری که بقیه رو راهنمایی میکنی؟
حتی همه ی خانه توانگری رو خوندم، بهتره به عنوان یک فرد معمولی به نوشته های خودتون و همکارانتون نگاه کنی و بعد ببینی که هیچ کمکی نمی کنید و فقط میگید کنار بیا، ما تو رو درک می کنیم در حقیقت به زبان های مختلف میگید و بعدش چند تا کتاب و فیلم معرفی میکنید و تموم.
چشمات رو ببند و فکر کن تو یه خانواده تحصیل کرده نبودی و مثل من و امثال من و حتی بدبختر هاش بودی اونوقت می تونستی الان دکتر شیری باشی؟ طرز فکر من عوض بشه و من مثبت فکر کنم درست میشه؟ وقتی پول نیست چطور برم بیرون مثلا یه آبمیوه بخورم. دلم کتاب میخواد اما کجا پولشو بیارم. بخوام یاد بگیرم درست زندگی کنم هم باید پول خرج کنم اما کدوم پول؟ میدونی دکتر جان من نا امید شدم و بریدم اما قبلش برای اینکه شرمنده وجدانم نشم هر چی داشتم خرج مشاوره کردم اما اشتباه بود.
همه تون توصیه میکنید برو حرف بزن، مثبت فکر کن، مهارت داشته باش، با یه مشاور در ارتباط باش.
شما خودت جواب سوال نمیدی تا پولشو نگیری که حقم داری. اما لطفا سر در وبت بنویس ویژه مرفهین بی درد.
چرا با افکار ما بازی میکنید؟ وقتی به شما و همکارانت گوش میدم دلم پر از زندگی و خواستن میشه اما وقتی تلویزیون رو خاموش میکنم، زندگی واقعی رو می بینم. می بینم من کسی هستم که هیچی نیستم.
تقصیرم نبود که تو محروم ترین جا بودم. لطفا دیگه مثال نزن فلان جا، فلانی با یه چراغ نفتی شد پزشک. الان پول کتاب درسیتم بخوای بدی هنر کردی. تقصیر من نیست که یاد نگرفتم زندگی کنم، کی باید یادم میاد؟ میگم مامان جان چرا یادم ندادی؟ میگه چون حودم یاد نگرفتم. برم پیاده روی؟ نمیشه چون من دخترم و زشته.
دلم میخواد پزشک بشم، اما نمیشه. من ریاضیم خوب نیست، کلاس میخواد با کدوم پول. دلم برای پدرم میسوزه که چرا گاهی از روی فشار تند خویی میکنم بهش.
دکتر جان شما و امثال شما به مشاوره مردم نیاز دارید.
دکتر جان برو یه سر به حسابداری بیمارستان بزن و ببین خیلی ها عزیزشون جون میده چون پول نیست. میدونی زندگی جبره نه اختیار. چند وقتی میشه فکر خودکشی دارم حتی به دنبال راهی که درد نداشته باشه هم رفتم و پیدا کردم اما فعلا منصرف شدم.
الان چی میخوای بگی که من 24 ساله آروم بشم؟ میگی غصه نخور؟ نیمه پر رو ببین؟ به مشاور مراجعه کن؟
دو ماهه نماز نمیخونم اما هر دفعه موقع اذان دلم میره و از خودم بدم میاد، دوست ندارم بد باشم.
شما که این همه فیلم می بینی این دیالوگ رو شنیدی که میگه:« مرد به زن، چرا خوشحال نمیشی؟ مرد میگه: چون من ماکزیمم رنج ها رو کشیدم این مینیمم ها حالم رو تغییر نمیده»
دکتر جان برو طبابت بکن و اینقدر گولمون نزن. من به توصیه های شما و همکارانتون عمل کردم اما دیدم تغییر نمیکنه. چرا؟ چون محکوم بودم به این زندگی. من حق ندارم ازدواج خوب داشته باشم چون پولدار نیستم، چون لباسام مارک نیست که توجه جلب کنه . کسی به گوهر وجودم و به پاکیم توجه نمیکنه. واقعیت اینه. شما به مرفهین بی درد مشاوره میدی که چطور زندگی رو هدفمند کنن، اما به من و امثال من جز دیدن نیمه پر لیوان که از قضا گل آلود هست چی میگی؟ جواب همکارانت رو نگاه کردم تو خانه توانگری وبهتره خودتم نگاه کنی و ببینی غیر از اینه؟
علم روانشناسی یا مسخره است یا ویژه همون مرفهین.
یکی از همکارانت میگفت تفریح پول نمیخواد برو کتاب دانلود کن به صورت صوتی!!! میدونی اونوقت اینترنت پول میخواد بابت دانلود. میگفت برو غروب خورشید نگاه کن، میدونی نمیذارن چون دخترم. می گفت صبح ها نفس عمیق بکش، خفه شدم از بس نفس کشیدم. گفت مجله موفقت بخون، گفتم اگه پولشم باشه اینجا نمی فروشن چون نمیخرن.
حالا شدم 24 ساله، میگن شوهر کن، برادرم طعنه میزنه چرا شوهر نمیکنی؟ میدونی حتی مقصر نداشتن خواستگار هم منم. خواستم برم مهارت یاد بگیرم گفتن اول 300هزار بده.
ببخشید که عامیانه نوشتم قصد بی احتارمی ندارم و حتی انتظار جوابم ندارم اما دوست دارم بهش فکر کنین.
[پاسخ]
مهم نیستم پاسخ در تاريخ فروردین ۱۲ام, ۱۳۹۴ ۱:۴۲ ق.ظ:
البته بی احترامی منظورم بود که اشتباه نوشتم
[پاسخ]
دکتر شیری پاسخ در تاريخ فروردین ۱۳ام, ۱۳۹۴ ۳:۳۴ ب.ظ:
شما زحمت زیادی کشیدید برای نوشتن این شکواییه
من نیز برای پاسخ آن نیست که مینویسم زیرا سوالی از من نشده
سهم پول در بدست آوردن امکانات ، کتب و کلاسهای مختلف بسیار زیاد است
میشه سالها بهانه آورد و نق زد برای پیشرفت نکردن و پشت بی پولی قایم شد و ندید که صدها هزار نفر در ایران و دنیا کم کم با کار و درآمدو مدیریت مالی و استفاده از اعتبار خوبشون رشد کرده اند
برای بسیاری از رشدها هم پول زیادی لازم نیست
با درآمد ماهی زیر یک میلیون هم میتوان کتابهای خوب داشت و تئاتر رفت و فیلمهای جدید را دید و از فرهنگ تغذیه کرد
بسیاری از کلاسها ( من جمله خانه توانگری) با پرداخت اقساطی قابل استفاده است
و در آخر
اگر انتقادی میکنید در 50 خط، دو خط هم پیشنهاد بدید ، شما میگید چه باید کرد
[پاسخ]
مریم ط پاسخ در تاريخ شهریور ۲۷ام, ۱۳۹۴ ۱۲:۳۴ ب.ظ:
دکتر شیری من به شما پیشنهاد می دهم یک صندوق قرض الحسنه باز کنید مخصوص اینگونه افراد!
[پاسخ]
مریم ط پاسخ در تاريخ شهریور ۲۶ام, ۱۳۹۴ ۶:۳۲ ب.ظ:
این چه طرز حرف زدن با دکتره ؟ یه ذره ادب هم خوبه به خدا ! ” چرا با افکار ما بازی می کنید ” میشه بگی دکتر شیری چه بدی در حق شما کرده؟ خیلی بی انصافیه ! دکتر شیری من از طرف ایشون از شما معذرت می خوام. خیلی دنیای بی رحمیه ! من با حرف های شما آرامش می گیرم. ولی بعضی افراد واقعا نمی دونم تو چه دنیایی سیر می کنن و خودشونو محق هم می دونن. آقای ” مهم نیستم ” تو حق نداری آدمارو قضاوت کنی. و اونهارو زیر سوال ببری. واقعا برات متاسفم. خدا باید بهت نظر کنه تا یه تکونی بخوری ببینی دنیا چه خبره.
[پاسخ]
مریم ط پاسخ در تاريخ شهریور ۲۶ام, ۱۳۹۴ ۶:۴۸ ب.ظ:
داری می گی دو ماهه نماز نمی خونی . منم اگه نماز نمی خوندم تا الان دیوونه شده بودم. نظر خداست که آدم رو نگه می داره. به خاطر همینه که آرامش نداری و مدام آیه یاس می خونی و حرف های هیچ کس رو تو تاثیر نمی گذاره وفکر می کنی هیچ کس تو رو نمی فهمه. وگرنه اگه به خداوند متعال اتصال داشتی و توکلت به خدا بود و در نماز غفیله با اعماق وجودت از خدا کمک می خواستی تا مشکل مالیت حل بشه خداوند از در غیبش برات می رسوند. متاسفانه ما حضور خدا رو در زندگی کمرنگ حس می کنیم.
[پاسخ]
دکتر شیری پاسخ در تاريخ شهریور ۲۸ام, ۱۳۹۴ ۱۰:۰۵ ق.ظ:
مریم گرامی
میلیونها نفر در دنیا به هیچ خدایی اعتقاد ندارند و مشکل مالی ندارند !
خداوند عقل( رسول باطنی) داده و معلومه که باید با تدبیر خویش مسائل را پیش برد و الته به خدا نیز متوکل بود ولی توکل به معنی انفعال و دعای صرف نیست
[پاسخ]
مریم ط پاسخ در تاريخ شهریور ۲۶ام, ۱۳۹۴ ۷:۰۴ ب.ظ:
“تقریبا تموم وب رو خوندم اما بر حسب ادب چیزی نمیگم از شما و همه ی همکارانتون خسته شدم. از پول هایی که به زور پس انداز کردم و دادم به همکاران شما پشیمونم” مشکل از تو اِ که مدیریت مالی نداری. واون یه ذره پولتو که با هزار زحمت به دست آوردی نگذاشتی بانک و با اصل پولت اومدی این کار رو کردی و حالا حرص می خوری.
[پاسخ]
مریم ط پاسخ در تاريخ شهریور ۲۷ام, ۱۳۹۴ ۱۲:۲۲ ب.ظ:
ببین عزیزم شما باید خودت رو پای خودت بایستی و مشکلتو حل کنی . نه دکتر شیری و نه هیچ کس دیگه نمی تونه مشکل شما رو حل کنه جز خودت. الحمدلله که خدا به شما نعمت سلامتی داده . ببین چه کاری ازت برمیاد. از بهترین کار تا حداقل کار مثلا کارهای خدماتی. یه سال دوسال کار کن پولاتو جمع کن بعد برو یه حرفه خوب یاد بگیر تا درآمدزایی داشته باشی. وقتی کارداشته باشی و پولم داشته باشی اون موقع اس که دیگه می تونی ازدواج کنی. چون مردهای این دوره زمونه نمی تونن به تنهایی یه زندگی رو بچرخونن. دیگه به پدر ومادرت و برادرت چیکار داری؟ فکر کن هیچ کسو نداری و همه رو تو حادثه از دست دادی اونوقت چیکار می خواستی بکنی. نمازتو بخون. دعاتم بخون. نا امیدم نباش. زندگی با عقل و فعالیت و تلاش پیش میره. خواستگار هم میاد نگران نباش. پسرا الان به موقعیت دخترا نگاه می کنن میان جلو. یعنی حق هم دارن. میگن چرا بریم دختر مردمو بدبخت کنیم. داره خونه ی پدرش پادشاهی می کنه. بیاد با ما نون وپنیر بخوره؟
[پاسخ]
دکتر بعد از راهنمایی های شما و تمام کش و قوس هایی که تو زندگی خانوادگی کاری دارم و بعد از یه رابطه ناتموم و اشتباه و اشنایی های یک روزه پشت دست رو داغ کردن که دیگه ازین اشنایی ها که به غرورم لطمه بزنه داشته باشم الان واقعا یه جای خالی توی قلبم حس میکنم که نه با کار نه درس نه دوستان و گردش پر نمیشه دلم میخواد یکی تو زندگیم همراهم باشه نمیدونم دیگه باید چی باشم که مورد توجه قرار بگیرم یا چرا نمیتونم جذ بکنم جذ ب بشم همش تو این سرم سئوالای مختلف هست که گاهی جوابشو از سایت شما میگیرم گاهی همونطور مثل یه ابر سیاه رو سرم سنگینی میکنه
[پاسخ]
دکتر این جمله چقدر درسته؟”وقتی یک نفر عاشق ماست، ما برای او یادآور تصویر یکی از افراد اصلی زندگی او هستیم و او به این دلیل به ما عشق میورزد که «کودک درون» او در آن ارتباط به نحوی ناکام شده است و اکنون میخواهد که مشابه آن رابطه را با ما که یادآور آن فرد اصلی هستیم، شروع کند تا شاید این بار مشکلات و مسایل قبلی تکرار نشود. ”
http://www.ravanpajoh.com/index.php?option=com_content&task=view&id=2175&Itemid=65
=================
آناهیتای گرامی
نظریه “انتخاب بر اساس الگوی والدین” یکی از نظریات مشهور توضیح تعشق آدمیان است. مقاله ای که فرمودید را خواندم و بر اساس نظریه تحلیل رفتار متقابل ، توضیح مبسوطی داده بودند . راهکارهای انتهایی نیز دقیق بود
[پاسخ]
سلام استاد, میشه یه کتاب در مورد مهارت ارتباطی معرفی کنید؟
===================
پیامها
[پاسخ]
استاد فقط به مرگ فک میکنممممم یعنی میشه یه روز از زندگی رها بشممممممم دلم لک زده برا یه کوچولو محبت
[پاسخ]
سلام اقای دکتر من 20سالمه یه بجه دارم شوهرممم کارگر 15سالم بود که سر سفره عقد نشستم شوهرم خوبه اما قیافه نداره بابام گفته جون پسر سالمیه باید ازدواج کنی اما زندکی من بخاطر پدر و مادرو ابرشونه 5ساله اصلا علاقهای به شوهرم ندارم فقط به عنوان یه برده دارم براش کار میکنم هیج لذتی نمیبرم شوهرم دهن ببین کاهی او قات بیکار تو خونه اصلا با هم نمیسازیم با مادر شوهرممم زندگی میکنم اقای دکتر خسته شدممممممممم بریدم تورو خدا کمکم کنید .
===============
شرایط تون آسون نیست. هم سن و سالاتون اصلا درکی از تجربیات شما ندارند
خودتون کجا موثرید در زندگیتون ؟ مهارت؟ کار؟
نت خوبه ولی میتونه بارب دختری در شرایط شما تله های بزرگی راه بیندازه و تجربیات نکرده تون را فراهم کنه ولی بسیار پر هزینه!
[پاسخ]
سلام دکتر،
اینها رو الان دیدم، دمتان گرم! برخی از سوال ها دغدغه ها و سوالات منم بود که پاسخ رک، صریح و واضح شما بسیار مفید بود.
سپاس فراوان
[پاسخ]
salam v adab
Dr.shiri aziz ba pesari interneti ashna shodam , ba ham sohbat mikardim , chand bari didamesh , be khastegarim umad , khanevadam mokhalefat kardan ,didam be ham nemikhorim , az lahaze atefi be ham ebraze mohabbat mikardim , vali tamumesh kardim , 19 sale budam .alann 24 salame … atrafiyan khabar dashtan ..mitarsam .. khastegar daram ..aya bayad behesh begam ? key begam? mitarsam kasi dige behesh bege..
lotfan komakam konid
=======================
خیر لازم نیست یکتا مواردی که برایم نوشته اید را بگید
[پاسخ]
استاد گرامی در رابطه با همسرم و رابطه ام دچار تردید شدید هستم .به چه صورت ازشما میتونم مشاوره بگیرم؟
====================
خلاصه موضوع را ای میل کنید تا بررسی کنم
[پاسخ]
سلام.استاد گرامی شدیدا مشکل تصمیمگیری دارم.چطور میتونم ازتون کمک بگیرم ؟
=============
خلاصه موضوع را ای میل کنید تا بررسی کنم
[پاسخ]
الناز پاسخ در تاريخ فروردین ۸ام, ۱۳۹۲ ۱۲:۵۸ ب.ظ:
سلام آقای دکتر عزیز.من 28 سالمه.دو سالی بود که با یه آقایی آشنا شده بودم و به شدت بهش علاقه مند بودم اما تکلیف این رابطه رو معلوم نمی کرد.خواستگارای زیادی داشتم ولی چون این آقا همه اون چیزایی که من دوست داشتمو داشت به خواستگارای دیگه جواب رد دادم.تا اینکه دو ماه پیش فهمیدم با یه خانوم دیگه هم رابطه داره و حتی ازش خواستگاری هم کرده و خانواده هاشون هم در جریانن. و این رابطه رو تموم کردم.دو ماه خیلی بهم سخت گذشت.
حالا خواستگاراری دیگه ای برام میان که به خوبی اون نیستن.شرایطی که اون داشتو ندارن ازنظر تحصیلی و مالی و کاری.و من دوست دارم با کسی ازدواج کنم که همه اون چیزها رو داشته باشه.من توخانواده متوسطی هستم اما با سعی و تلاش و کار ،خودم وضع مالی خیلی خوبی دارم مثل خونه و تحصیلات و ماشینو… خب دلم می خواد همسر آینده ام هم از من پایین تر نباشه که این شرایط رو اون آقا داشت ولی این خواستگار جدیدم نداره از طرفی اصرار خانواده ام واسه ازدواج خیلی زیاده.نمی دونم چی کار باید کنم.هی یاد آرزویی که از دست دادمش میفتم و گاهی هم به این فکر می کنم با قبول ادمی باشرایط پایینتر باید دور خیلی از آرزوهامو خط بکشم این خیلی ناراحتم می کنه. چی کار کنم.آیا باید یه سری از خواسته ها و آرزوهامو فدا کنم؟
==========================
به نظرم زوده هنوز بری سراغ تصمیم به این جدیت
ولی هر مورد را جداگانه باید در نظر بگیری و بهتره سه ویژگی داشته باشه
مطلوبیت فیزیکی/ تشابه خانادگی/ هم افق بودن از نظر اخلاقی و اینده نگری
[پاسخ]
عالیه ، یه پیشنهاد درجه یک
[پاسخ]
سلام من 5 ساله ازدواج کردم همسرم خیلی کم پیش میاد تو صورتم نگاه کنه و حرف محبت امیز بزنه فقط حس اینو دارم که منو دوست نداره خیلی
هیچ وقت به سر و ضعش نمیرسه درحالی که من خیلی واضح ازش میخوام این کار را بکنه البته خیلی تو کارها کمکم میکنه ولی شاد اگه یه لباس جدید بپوشم یا ارایش کنم اصلا توجه نکنه این وضعیت خیلی خسته ام میکنه دوست دارم تو خونه بهم نگاه کنه در مورد لباسم ارایشم و … حرف بزنه ولی چیزی نمیگه از اینکه نگاهم نمیکنه خیلی اذیت میشم خواهش میکنم بگید چکار کنم
====================
فکر کنم شوهرتان آدم بصری نیست. بصری ها به دقت به آهر شما نگاه میکنند و میفهمند و اهر خودشان براشون مهمه
ممکنه ایشون سمعی باشه
یا لمسی باشه
میتونید کتاب ” معجزه ارتباط” از ریچاردسون را بخونید که اطلاعات خوبی داره
[پاسخ]
سلام استاد عزیز
ممنون که هستید، شما خیلی خوبید خیلی
آرزو میکنم ثانیه ثانیه زندگی براتون شاد شاد باشه
[پاسخ]
استاد یه راهنمایی…
تقریبا 4 ماهه که دختر دایی 22 سالم با آقایی 31 ساله که از فامیلهای دور هستن به قصد ازدواج آشنا شده. و چون هرکدوم ساکن یه شهر هستن توو این مدت فقط تقریبا 3 ، 4 بار همدیگه رو دیدن.
موضوعی که ازتون راهنمایی میخوام در مورد اینه که خیلی تصادفی متوجه شدم این آقا قبلا ازدواج کرده و طلاق گرفته و من این موضوع رو باید به دخترداییم بگم یا نه؟
=================
بله باید بگید
[پاسخ]
سلام دکتر جان
خاستم تلکیفمو باقدرت مشخص کنم اما نشد نمیدونم چراوسطش کم میارم
اخه یکم هم میترسم ک وقتی رابطمون تموم بشه دپرس بشم
میشه راهنمایی بدین لطفا
[پاسخ]
سلام آقای دکتر
بی نهایت دوستتون دارم
مطالب شما رو میخورم از مجله ی موفقیت و اینور و اونور
اگه شما رو نداشتیم چیکار میکردیم
همیشه سلامت و موفق و سربلند باشین
[پاسخ]
سلام دکتر شیری نازنین
من همه این کامنتها رو دوبار خوندم ! و از هر جوابی که به بچه ها دادین یه نکته یاد گرفتم .
تشکر به خاطر همه راهنمایی های مفید و جالبتون.
[پاسخ]
سلام آقای دکتر دو سوال درباره یک موضوع دارم
در یک رابطه چطور می توان بدون این که طرف مقابل را در تنگنا قرار داد کنترل کرد. مخصوصا که ارتباطش با همکاران و همکلاس ها و جمع مختلط دوستانش زیاد است. اگرچه چند بار من را حضورا به جمع معرفی کرده ولی همچنان نگرانم که این علاقه واقعی نباشد و فقط برای نشان دادن من و به قول خودش پز دادن با من (به خاطر ظاهرم) جلوی دوستانش باشد. با توجه به این که صمیمیتش با همکاران و دوستان خانمش زیاد است چطور می توانم مطمئن شوم علاقه اش ه من واقعی است و سر کار نیستم؟!
===================
به هر جال ایشون روابط گسترده ای دارد و باید بپذیرید که همیشه ریسکی وجود دارد
خوبه یک بار بهشون بگید چه مرزهایی دارید و چه چزهایی اذیتتون میکنه تا تکلیفتون معلوم باشه
[پاسخ]
سلام دکتر .همه این حرفا درست. برای قبل از ازدواج .ولی اگه اون آدم حالا پدر بچه ات باشه باید چیکار کنی؟آدم خوبه ی قصه باشی به خاطر فرزندت ، یا …؟
[پاسخ]
دکتر عزیز آیا این ignore himفقط برای اول رابطه است..برای ازدواج چی؟ من 13 ساله ازدواج کرده ام…سر قضاوتی که مدام روی نگاه من به مسایل مالی داره از هم دلخوریم و قرار گذاشته ایم که سر فرصت حرف بزنیم من دوس ندارم دغدغه ام مسایل مالی باشه اما اون مقایسه ام میکنه با خانمایی که توی بانک دنبال وامن دوس ندارم اگر بنی چیزی توی محل کارم اعلام میشه اولین متقاضی باشم و جالب اینه که مشکل مالی نداریم و اون هم آدم بخیلی نیست اما میگه این که تو این مسایل خجالتی یا ملاحظه کاری یه طرز فکر اشتباه را نشون میده من دوس درام حتی اگر روشم اشتباهه خودم بهش برسم فکر میکنم این حقمه حریممه ..اخیرا که در مقابل یکی ازاین قضاوتاش گفتم این حرفات باعث میشه احساس کنم پولکی هستی خیلی دلخور شده قهر نیستیم اما سردیم و بدتر این که زجری که من از این وضعیت میبرم خیلی زیاده و اون انگار نه گاهی حس میکنم به آغوش همسرم معتادم..بیشتر از آن که او به من …نادیده ش بگیرم یعنی..؟
[پاسخ]
سلام
جداً که خسته نباشید آقای دکتر چقدر زیبا تک تک سئوالات رو پاسخ دادید.
[پاسخ]
سلام دکترجان
حرفاتون قشنگه و آدما به فکر وادارمیکنه
من اصلانمیدونم چرااین رابطه ها باید بوجودبیاد که بدش این مشکلات عجیب غریب
یکم به رابطه خودم شک کردم
چندوقته بایکی ازهمکلاسیام دوست شدم اولش قصدش ازدواج بود بدش انگار ازدواج کمرنگ شده وفقط دوتادوستیم الانم میخاد ازتهران بره شهرخودش نمیدونم برسررابطمون چی قراره بیاد چندبار غیرمستقیم حرف از ازدواج زدم میگه میام خاستگاریت اما خبری نیست گاهی میگ مافقط دوستیم گاهی میگ بامامانم میام خونتون بنظرتون چکارش کنم؟
========================
تکلیفش را با قدرت تعیین کن….اینطوری ترسهات میریزه و متوجه میشی چقدر قدرت داری
[پاسخ]
سلام استاد عزیزم،می خواستم بگم شما به همه ی سوالات خیلی خوب و قشنگ جواب می دید،به دور از هر گونه تعصب،و مث بعضی ها که صورت مساله رو پاک می کنن نیستین و به دنبال راهکار هستید ،انگار درد مردم رو زندگی کردید،درک می کنید،باعث آرامشید،خیلی کوتاه و پر مغز جواب می دید،همراه هستید،و کمک می کنید که همه ی ما بهترین انتخاب رو داشته باشیم،واقعا از صمیم قلبم از شما ممنون و متشکرم،و دل ها مون رو تازه می کنید و شادی می بخشید،خداوند دلتون رو شاد نگه داره انشاا…
[پاسخ]
اقای دکتر من 27 سالمه و 5 سال هست که با پسری که از همکلاسیهام بود دوستم.بخاطرش تمام خواستگارامو رد کردم و منتظر بودم که کارش درست بشه تا بیاد خواستگاری .اما نمی دونم چرا کارش جور نمیشه .همش هم از من میخواد که یه کار دولتی پیدا کنم تا بیاد خواستگاری. به من میگه تا یکیمون نره سرکار دولتی، نمیتونه بیاد صحبت کنه .خیلی سختمه که ازمن اینو میخواد .یه جورایی احساس میکنم خسته شدم از این رابطه .آخه تا کی دنبال کار برگردم تا بیاد خواستگاری.الان تمام دوستام و دخترای فامیل همسن و سالم ازدواج کردن ولی من نه .خیلی این موضوع ناراحتم کرده .
========================
کار دولتی؟؟؟ الان این شده یه امتیاز واسه ازدواج ؟
5 ساله خودت را سرکار گذاشته ای دختر خوب؟ ازدواج کن مثل برق تا ایشون بره دنبال کار دولتی
[پاسخ]
سوره پاسخ در تاريخ اسفند ۲۱ام, ۱۳۹۱ ۵:۱۹ ب.ظ:
ازدواج کن مثل برق تا ایشون بره دنبال کار دولتی 😀
[پاسخ]
سلام دکتر
چقد وقتی این حرفاتو ، افکارتو خوندم خوشحال شدم اما حالا …
من خیلی قبولت داشتم واقعا میگم به نظرم جز افتخارات کشورمون بودی همچین آدم روشن فکری
ولی نا امیدم کردی وقتی دقیقا ضد این حرفتو به دوستم که ازت راهنمایی خواسته بود زدی
این که کامنتمو تایید نکنی اشکالی نداره برام مهمه خودت بخونیش و بدونی هر چند کلی آدم طرفدارتن اما تمام ذهنیتی که ازت داشتم از حرفه ات همشو خراب کردی وقتی به دوستم برعکس این حرفات گفتی،نگفتی مشکل داره زندگیش رو تموم کنه ! چقد ازت حرفت متعجب شدم !چقد پیگیر مطالبت ، حرفات ، فایلات و سمینارات بودم که حتما تو برنامه هام باشه شرکت کنم صادقانه میگم افتخار میکردم از شاگردانت باشم اما حالا دلگیرم ازت که هرچی در مورد حرفه ات فکر میکردم و قبولت داشتم خراب شد فقط با حرف نقضی که زدی … میدونم حرفام برات اهمیت میتونه نداشته باشه اصلا ولی دیگه هیچ روانشناسیو قبول ندارم چقد بهت اعتماد داشتم اما افسوس … منم زندگی بدی داشتم قبلا اصلا نمیشناختمت ، خیلی سختی کشیدم سنم کم بود اما به جایی رسید که تموم شد و زندگیم عوض شد، بهتر شد این حرفات واقعا خوشحالم میکرد که کار درستی بود که تموم شد میخواستم از دانشت برای زندگی بهتر و بهتر استفاده کنم اما افسوس بی اعتمادم کردی … دلگیرم ازت … فقط میخواستم حرفامو بشنوی همین !
============
ای بابا….ما که نفهمیدیم چی شد ! چرا نظرت را منتشر نکنیم؟ خب دلگیری و بعدا متوجه میشی به اینا نیست
[پاسخ]
سلام آقای دکتر.واقعا ممنون که جواب سوالمون رو فوری میدین،واقعا لطف میکنین.
یه سوال داشتم از خدمتتون.شما دکتر حاذقی هستین و البته جنس مذکر رو هم خیلی بیشتر از خانمها میشناسین.میخواستم بدونم همونقدر که خانمها خودشون رو درگیر رابطه میکنن، آقایون هم واسشون مهمه؟بعد از تموم شدن یه رابطه،خانمها مدام بهش فکر میکنن و غصه می خورن،آیا برای آقایون هم، تموم شدن یه رابطه اهمیت داره؟و ذهنشون رو مشغول میکنه؟؟منون میشم جواب سوالمو بدین.
====================
زن و مرد نداره…میزان درگیری احساسی مهمه…خیلی از زنها نیز درگیری خسی کمی پیدا میکنند
[پاسخ]
ماهور جان.
من هم دقیقا مسیله شما رو دارم و موقعیت های خوبی رو به خاطر این موضوع از دست دادم. کسایی که دوست داشتم ولی به خاطرش هیچوقت نیومدن یا با دیدنم منصرف شدن. مطمئنا ظاهر دختر برای پسرها مهمه و این چیزیه که من از برادرهای خودم هم شنیدم.به عنوان یه نمونه از پسرهای جامعه مون. این حرفا رو نزدم که ناامیدتون کنم البته دکتر هم درست می گن و خیلی از دخترها مثل ما ازدواج های موفقی داشتن ولی به نظر خودم دایره انتخاب هامون محدود تر از بقیه است.
اما باید راضی باشیم به همین وضعیت ما که نمی تونیم خودمون رو عوض کنیم. منظورم ظاهرمونه ولی همونطور که دکتر می فرمایند تو ذهنمون که می تونیم مثبت فکر کنیم.. ولی بالاخره منو شما و امثال ما ازدواج می کنن. انشا ا..
[پاسخ]
سلام آقای دکتر شیری. یه سوالی داشتم. دیدم حالا که شما چیزایی که پدر مادرا بهمون نگفتن میگین، بهتره از شما راهنمایی بخوام 🙂
من مدتی پیش با آقایی که از طرف یکی از دوستان خانوادگی بهم معرفی شده بود آشنا شدم برای ازدواج. منتها به خاطر چهارچوب های محدودی که اون آقا نسبت به چهارچوب های من داشت و اختلاف نظرهایی که داشتیم این رابطه حدود 10 ماه پیش تموم شد. حالا الان ای میل زده که رو خودش کار کرده و عقایدشو تعدیل کرده و می خواد که با هم باشیم
تجربه من اینو میگه که عوض شدن به این سادگیا نیست و برگشت به رابطه با کسی که یه بار ازش بریدی فقط یه روند فرسایشیه که آخرش به همون نتیجه قبلی می رسی!
نظر شما چیه؟
===================
یکی دوبار ببینیدش و ببرسی کنید ارزش داره یا نه
[پاسخ]
سلام دکتر عزیز رستش دکتر من از بچگی به خاطر بینی بزرگم همش مسخره شدم بینیم رو عمل کردم زیاد خوب نشد ولی بهتر از قبلا لان با اینکه 28 سالم هست از قیافه م ناراضیم خودم زشت میبینم ب ینکه معمولی ام از رفتن جلوی اینه وقتی کسی دیگه هست وحشت دارم دوست ندارم با یکی دیگه جلوی اینه باشم و خودم زشت تر از اون طرف حسب میکنم از عکس گرفتن بدم میاد یه بار توی اینه از خودم خوشم میاد حالم خوب بر دیگه بدم میاد روزم بهم میریزه و اعتماد به نفس ندارم چیکار کنم خودمو همینن جوری دوستت داشته باشم دارم دیونه میشم…
=================
بخشی از چهره را میشه با جراحی تغییر داد، تغییر بزرگتر در درون است و آن باور به اینست که لازم نیست برای خوشبختی ، ازدواج خوب، ثروت و شهرت الزاما خوشگل بود….تقریبا اکثر افراد موفق زن یا مرد قیافه خاصی ندارند
[پاسخ]
سلام.من حدودا 6 ماه پیش با یکی از همکلاسیهام دوست بودم،البته باید بگم اولین دوستیم با یه پسر بود و فکر میکردم اخرین دوستیم هم میشه یعنی باهاش ازدواج میکنم،البته خودم اوایل رابطمون زیاد دوسش نداشتم ولی بعد مدتی بهش وابسته شدم تا اینکه بی توجهیاش شروع شدو خلاصه بعد بی احترامیهایی که بهم داشت،تصمیم گرفتم ازش جدا شم.
اونم خیلی راحت پذیرفت
من هرقت تو دانشگاه میبینمش همه اعصابم میریزه به هم .واقعا به هم میریزم ازینکه واسه یه آدم اینقدر بی ارزش بودم و احساس میکنم به زندگی آیندمم خیانت کردم.من اصلا دوست نداشتم این اتفاق واسم بیفته.
چ کنم به نظرتون؟
=======================
عم راون رابطه همونقدر بوده…هیجان تنها چیزی بوده که رابطه را طول میداده….الان باید مراقب باشی عوضی نشی…مثل اون آدم زندگی نکنی….مهارت ارتباطی یاد بگیری….به خودت فرصت بدهی…وقتی هم دیدیش انگاری یه فیلم بد قدیمی را دوباره دیده ای….چند دقیقه دمغ بشو و بعدش خلاص
[پاسخ]
سلام و خسته نباشید آقای دکتر،من 10 ماه با پسری از دانشگاهمون دوست شدم البته 3 سال هم تو دانشگاه میشناختیم همو. رفتارش خیلی سرد بود نه زنگ میزد نه اشتیاقی برای بیرون رفتن نشون میداد،حتی رابطه مون بهم خورد اما خودش هربار برمیگشت سمت من.و من به هیچ عنوان دختر خوش گذرونی نیستم که از روی هوس بخوام دوست بشم.ایشون هم با اینکه اینا رو میدونستن همچنان با من موندن و من فکر کردم حتما هدف داره از دوستیش و هدفش ازدواجه.وقتی ازش هدفشو رو پرسیدم گفت دوستت دارم اما تو رابطم با تو به ازدواج فکر نمیکنم.و من چون اهل خوشگذرونی نیستم تموم کردم باهاشون.الان واقعا حالت کسی رو پیدا کردم که تماتم این مدت کلاه سرم رفته،میخواستم بدونم این آقا اگر هدفش ازدواج نیست پس چرا همیشه دوباره برمیگشت سمت من!؟خواهش میکنم راهنماییم کنید.ممنون از لطفتون
================
به نظرم بهت راست گفته….دوستت داشته ولی نمیخواسته اساسا ازدواج بکنه چه تو چه هر دختری دیگه…فعلا تو کار ازدواج نبوده
خوب کردی تموم کردی که از بلاتکلیفی بیای بیرون
[پاسخ]
سلام آقای دکتر خیلی حالم بده به کمکتون شدیدا احتیاج دارم.خواهش میکنم کمکم کنید .شش ساله که پسر همسایمون به من علاقه منده و الان یک سال و ده ماهه که زیر نظر مامانم با هم دوستیم آبان میخواست به خواستگاریم بیاد که از لحاظ کاری وضعش خیلی به هم ریخت و نیومد مجبور شد ماشینش رو بفروشه و از اون موقع تا حالا دیگه منو ندیده و من چند بار گفتم که میخوام ببینمت ولی نیومد گفت من اینطوری دوست ندارم بیرون برم زنگ میزنه بیشتر از قبل ولی اصلا راضی نیست که اینجور منو ببینه شاید مسخره بیاد ولی من خیلی ناراحتم که بهم نه میگه دیگه نمیتونم باهاش مثل قبل باشم .یه جوری شدم همش گریه میکنم اینقدر زنگ نمیزنم تا خودش زنگ میزنه آقای دکتر چند روز دیگه تولدمه اگر فقط تبریک گفت و کاری نکرد چی کار کنم چه رفتاری داشته باشم تو رو خدا کمکم کنید ممنون
==================
لیلی گرامی
متاسفم که خودت را سرکار گذاشته ای…اون رابطه تمومه…ازدواجی هم تو کار نیست…نمیدونم چرا خدت را به نفهمی زده ای….بهش دیگه زنگ نزن و خواستگارهای دیگرت را ببین حالت خیلی بهترمیشه
[پاسخ]
سلام دکتر ممنون از توجهتون به کامنت ها
اگر لطف کنین اصطلاح ignore him را بیشتر توضیح دهید ممنون می شم من در رابطه ای هستم که اگر درست فهمیده باشم این اصطلاح رو وقتی بی اعتنا می شوم به طرف مقابلم به دست و پا می افته و تمام تلاشش رو می کنه که منو از دست نده به اصطلاح خودش منت کشی منو می کنه که من اصلا نیازی به چنین کاری از طرفم ندارم من می خوام به رابطه جدی تر نگاه کنه ولی میگه نیاز به زمان داره چرا که از ازدواج می ترسه و یکبار نامزد کرده
نه دست از سرم بر می داره نه ………..ناگفته نماند که یکدیگر رو دوست داریم وهمین دوست داشتن باعث می شه هر وقت از دست هم ناراحتیم بتونیم بگذریم بعد از اینکه راجع بهش حرف زدیم(این رو می خوام بگم که وقتی نگران از دست دادن رابطه می شه به درودیوار می زنه اما به محض اینکه بهش نزدیک می شم بی توجه می شه چه باید کرد؟)
=========================
اگه ازش پیشنهاد ازدواج میخوای این بازیها را تموم کن و بهش بگو و اگر این کاره نیست خداحافظ….چند هفته حالت بده ولی با احساس هدفمندی کلی حالت بهتر میشه
[پاسخ]
استاد منظورتون از ارتفاع گرفتن چیه؟پیشرفت تو درس کار و..؟
[پاسخ]
جناب آقای دکتر شیری عزیز! من مدتیه که می خوام این کامنت را بذارم، همش فکر می کنم درست نیست ولی خوب مجبورم بگم آخه بدجوری داره اذیتم میکنه.
بعضی مطلب هایی که میذارین به طور ضمنی یا آشکار به این مساله ختم میشه که “آنچه پدر و مادرتان نگفتند”. باور کنین والدین نسل من اصلا از این دغدغه ها نداشتن که روابط عاطفی چیه یا چه اهمیتی داره، فقط دغدغه پیشرفت ما را داشتن و اینکه تو هرچیزی تاپ باشیم ولو به قیمت له شدن زیر فشارهای اونا؛ البته تصور نمی کنم که والدین والدین من هم بلد بوده باشن. وقتی خودشون طی این سال ها چیزی از ما ساختن که ما نبودیم و باید یکی دیگه می شدیم تا پذیرفته می شدیم چطور ازشون انتظار می رفته که بخوان به ما آموزش بدن اگه تو رابطه اینطوری شد ازش بزنیم بیرون. به خاطر همین من هربار این جمله را می بینم بغض دارم و از خودم می پرسم واقعا شما چرا این تیتر را زدین؟
آقای دکتر بابت تمام مطالب مفیدی که لطف می کنین ممنونم. شما روشنگر چندین نسل محسوب می شوید: نسل من و نسل های بعد از من ( البته اگه قدر این موقعیت ها را بدونم)
[پاسخ]
سلام.
من از نظر فیزیکی خیلی ریزنقش و ریزه میزم. گاهی این ویژگی برای من جنبه خوب و گاهی بد قلمداد میشه. خداروشکر سالمم اما این ریزه میزه بودن گاهی سوژه دست دیگران میشه. 29 سالمه اما در ظاهر کم سن و سال نشون میدم. این عاملی میشه تا اقایونی کم سن و سال تر به سراغ من بیان. یا مردهایی که اعتماد به نفس پایین دارن(از نظر فیزیکی قابلیت چشمگیری ندارن) و در پی تکیه گاه هستند. کمی سرگردانم. دختر توانمند و تیزی هستم اما نمیدونم چه کنم که سنم و نشون بدم. این وضعیت مانع بزرگی شده برای اینکه موقعیتهای زیادی منو به خاطر این فیزیک پس بزنن یا من خودم جرئت پا پیش گذاشتن نداشته باشم. (کمی ساده لوحانس) اما کم کم دارم نسبت به این موضوع سرخورده میشم و با تمام جسارتم انزوا پیشه میکنم. شاید نیاز به دونستن این هم داشته باشید (قد 150 و وزن 45کیلو). این اصلا برای اقایون جذابیت نداره و من نمیتونم به ازدواج دید مثبتی داشته باشم.
لطفا در صورت امکام راهنمایی بفرمایید. سپاسگزارم.
=================
اینهمه زن کوچک سایز که ازدواج کرده اند ، توهم ما و شماست؟
لوندی و شایستگی اینقدرها سخت نیست هرچند به آسانی دختران قد بلندتر نیست ولی رفتار یه آدم قحطی زده را هم لازم نیست نشان بدهی ماهور عزیز
[پاسخ]
زویی پاسخ در تاريخ فروردین ۱۸ام, ۱۳۹۲ ۷:۵۶ ب.ظ:
ماهور عزیز
ریزنقش بودن اصلا به معنای زشت بودن نیست اتفاقا خیلی از آقایون دخترهای ریزنقش رو خیلی هم می پسندن
به نظر من با اعتماد به نفس کامل دنبال کیس دلخواهت باش
[پاسخ]
سلام . دکتر جان خدا قوت . این جمله IGNOR HIM معجزه میکنه .یکبار این توصیه رو تابستون به من کردید و با وجود اینکه زجر کشیدم ولی چون به حرفتون ایمان داشتم ، این کار رو کردم .واقعاً معجزه کرد . انقدر حس خوب بهم داد که الان دلم خواست بهتون بگم . الان ثمره اش بعد از 6ماه به بار نشسته ، اون هم چه جورررررر. ممنون بابت راهنمایی دلسوزانه تون .خدا انشا الله تو خوشی کنارتون باشه و تو سختیها دستتون رو بگیره .
[پاسخ]
سلام و خسته نباشید آقای دکتر، سوالی دارم از خدمتتون. من 10سال پیش وارد ی رابطه شدم و عاشقش بودم و نمیتونستم تموم کنمو همیشه من برمیگشتم!تااینکه چند مدت پیش اون پیشنهاد دادو بد 1هفته اس داد ک حس رفاقت با منو نداره و منم هیچ جوابی ندادم! احساس سرخوردگی میکنم..ممنون میشم اگه راهنماییم کنید.
ایا جوابی ندم بهش؟؟؟
==============================
بعید میدانم جدی باشه ولی چرا جواب ندادی؟ زنگ بزن و تکلیفش را معلوم کن
[پاسخ]
سلام جناب دکتر، یه اعترافب بکنم، از یه ویژگتون بسیار بسیار خوشم اومده، اونم اینه که : ما توی دانشگاه با توجه به اینکه مشاوره خوندیم زیاد بهمون گفتن مشاور باید صادق باشه یعنی صاف باشه به قول معروف خودش باشه ادا در نیاره. توی دانشگامون کم نبودن مشاورایی ک اینچنین بودن اما انگشت شمار بودن.
شما توی این زمینه بی نظیرین من احساسم از وبلاگتون،جواب کامنتها و حتی برنامه های حضوریتون دقیقا این بود ک شما خودِ خودتونین.
زیاد تعریف کردم ازتون اما خب حالا ک گفتم بذارید این هم بگم ب نظر من شما روحیهی انسان دوستیتون بالاست و برای من جالب.
موفق باشید همیشه 🙂
======================
همه اینا منم ؟؟؟!!! کلی کیف کردیم که فائزه خانم….امیدوارم لایق این نگاه خوبتون باشم
[پاسخ]
سلام
آقای دکتر اگر از رابطه زدی بیرون وطرف باز جسته گریخته پیگیر بود اگر همش خواست تو حاشیه باشه ولی باشه اگر بدونی مشکل مادرشه که حالا چون پسرش داره خرج خانوادرو میده ونمیخواد این منبع مالی با ازدواج پسرش قطع شه پسری که از ازدواج به خاطر شکست قبلیش میترسه باید چی کار کرد؟؟؟؟ من میدونم که اون پسر داره رفته رفته اعتماد میکنه…
=================
IGNORE HIM
[پاسخ]
دوستان مطالب و نظرات متفاوتی رو ارائه کردن. منم دوست داشتم نظرم رو بگم:
من فکر می کنم تمام تصمیمها ی ما اعم از ادامه دادن و یا ادامه ندادن این رابطه هزینه های مخصوص به خودش رو داره. به قول استاد باید صداقت محض به خرج داد و بی طرفانه که البته سخته هم هست به این نوع رابطه ها فکر کرد.نکاتی که فکر می کنم حایز اهمیت و تامل برانگیز هستند اینان:
1-ایا واقعا درونن از اینکه درون این رابطه هستیم خودمان احساس رضایت می کنیم .یعنی به خاطر خودمان حسمان خوب است یا یک عامل بیرونیی که نمیتوانیم حتی تعریفی ازش داشته باشیم..
2-نکند رابطه ما اعتیادی باشد. وابستگی بی چون و چرا که هر وقت نباشد حالمان خیلی بد می شود و رتبه بدیش بالاست.
3-ایا برای بقای رابطه این ماییم که همیشه خدا داریم پارو می زنیم او فقط توی قایق نشسته؟
4-شاید قلم و کاغذ برداریم و مزایا معایب قطع یا ادامه رابطه را بنویسیم! فکر نکینید کار راحتی است. آدم به یک ماهی توی تنگ آب هم وابسته می شود. ادمی احتیاج به محبت دارد. و ….
5-گاهی اوقات ما صورت مسئله را پاک می کنیم و برای فرار از تصممی در ماندن و نماند یک رابطه دیگری را همزمان شروع می کنیم که تصمص نهایی را عقب بیندازیم. در حالی که اصل ماجرا باقیست.
6- گاهی لازم است از طرف مقابلمان بالغانه سوال کنیم که اگر تو جای من بودی چه می کردی و ..
7-خلا ایجاد کردن بهترین راه حل است. عقب نشینی به موقع ، تا بفهمیم چند مرده حلاجیم…
همین
[پاسخ]
سلام بر شما
دکتر من توی ی رابطه گیر کردم /طرف استاد زبانمه/یکی دوبار باهاش بیرون رفتم و چند باری هم باهاش چت میکنم
اوایل بیشتر بهش علاقه داشتم و فکر میکردم انسان بسیار خوبیه ولی چون 10 سال از من بزرگتر بود و توی شروع رابطه بهم گفته بود که یه بار ازدواج کرده و بخاطره این که همسرش بیماریشو ازش پنهان کرده 1 ماه بعد از عقد طلاقش داده،مطمئن بودم خانوادم اجازه ازدواج با این مرد رو بهم نمیدن و این بود که من بیخیال شدم ولی بعد از این موضوع کمتر باهاش در ارتباط بودم ولی ته دلم ناراحت بودم که چرا باید ی چنین مرد مطلع و
اگاهی رو کنار بذارم خلاصه با این دودلی ها رابطمو باهاش حفظ کردم/توی مصاحبت هایی که با ایشون داشتم هیچ حرف نابجایی زده نمیشد ولی این بار بعد از 2 ماه باهم بیرون رفتیم که من ی حرفی زدم که ایشون از بس خندش گرفته بود اومد منو بغل کنه که من با ناراحتی خودمو عقب کشیدم
من خیلی بابت این موضوع ناراحتم چیکار کنم /واقعا من دنبال ی چنین چیزی نبودم / الان حالم خیلی بده کمکم کنین
=======================
الان ناراحتید که پس زده اید ایشون را یا اینکه ایشون خواسته بغلتون کنه بارتون سنگین تموم شده؟ در هر صورت ادامه رابطه تعیین میکنه چه اتفاقی خواهد افتاد
[پاسخ]
مرضیه پاسخ در تاريخ فروردین ۱ام, ۱۳۹۲ ۳:۳۸ ب.ظ:
سلام ندا جان
منم یه همچین تجربه ای رو داشتم.الان 2 ماهه که همه چیز تموم شده .فقط میتونم اینو بگم که با احتیاط جلو برو.به رضایت خانواده ها بیشتر توجه کن چون در غیر اینصورت اگه رابطتون عمیق بشه با گذشت زمان و در تلاش برای راضی کردن خانواده ها هر دو فرسوده می شین و یه روز می بینی که این چیزی نبوده که از بودن توی یه رابطه می خواستی.موفق باشی
[پاسخ]
من به همین ادرسی ک بالا سایت ایمیل زدم و الان باز هم زدم.نمیدونم چرا نیومده
[پاسخ]
سلام اقای دکتر من کمتر از یه هفته هستش ک بهتون ایمیل زدم میدونم سرتون شلوغه واقعا درک میکنم ولی اگ میشه یه وقتیم واسه خوندن ایمیل نن و پاسخ دادن ب اون بزارین من اگ باید تا شب کنکور هم صبر کنم صبر میکنم ولی فکر کنم خیلی دیر شده باشه.
===================
الان رفتم تو اینباکسم و به این آدرس چیزی ازتون دریافت نکردیم!
mohadeseh_s33@yahoo.com
[پاسخ]
خسته نباشی دکتر جان
[پاسخ]
سلام آقای دکتر
من دنبال کلاس”تحلیل رفتار متقابل”هستم چطوری میتونم مطلع بشم که چه زمانی این دوره رو دارید؟؟
======================================
کلاس من بعد از عید است…ولی کلاس بهتر مشخصا درباره کودک بالغ والد توسط مهندس رضا سیفی در انتشارات فراروان برگزار میشود
[پاسخ]
چه قدر عالی بود دکتر …. چه قدر عالی!!! متشکر
[پاسخ]
ما هر دو با هم به این جا رسیدیم که:
وحشت از عشق که نه.ترسم از فاصله هاست.وحشت از غصه که نه .ترسم از خاتمه هاست
ترس بیهوده نداریم صحبت از خاطر هاست.صحبت از کشتن ناخواسته عاطفه هاست . کوله باریست پر از هیچ که بر شانه ماست .
گله از دست کسی نیستم مقصر دل دیوانه ماست …..
[پاسخ]
سلام آقای دکتر میشه یک مشاور یا روانشناس رو معرفی کنید ، احتیاج به یک مشاوره در زمینه فردی و تصمیم گیری در ازدواج دارم ، مرسی
==================
با کلینیک دکتر عابدین مشورت کنید 88687221
[پاسخ]
سلام و خسته نباشید آقای دکتر، سوالی دارم از خدمتتون. اینکه من بهم خیانت شده و حدود شش ماه از این قضیه گذشته و تو این مدت خیلی سعی کردم خودمو از اون فضای وحشتناک دور کنم و تا حدودی هم موفق شدم ولی نمیدونم چرا همش میخوام چیزایی مثل لباس، کتاب یا آهنگایی که مربوط به اون دورانه رو دست نخورده نگه دارم. انگار که برام ارزش دارن و نمیخوام خاطرات برجسته دیگه ای باهاشون داشته باشم. من خیلی وقته به زندگی عادی برگشتم و دیگه زیاد به این قضیه فکر نمیکنم ولی این حسی که گفتم نمیدونم طبیعیه یا اینکه باید فکری براش بکنم. ممنون میشم اگه راهنماییم کنید.
================
قطعا رهاشون کنید برن…خیلی تاثیرات جالبی خواهید دید
[پاسخ]
سلام آقای دکتر ممنون که همیشه هر چی که لازم هست رو خیلی کوتاه و مفید میدید. من 18ام امتحان دکتری دارم و مدتی بود به سراغ سایت شما نیومده بودم اما امروز واقعا مونده بودم باید چکارکنم با خودم گفتم بیام به سایتتون یه سر بزنم شاید کلید دردم پیش شما باشه، زحمت زیادی برای این امتحان کشیدم اما خب دوستداشتم یه نفر حداقل این روزا بهم قوت قلب بده چون این کارو نکرد دلم گرفت خواستم خودم حالشو بپرسم ببینم برای جمعه آمده است که با توصیه شما اینکار رو نمیکنم. درسته بهترین راه برای نجات از این رابطه بیخیال شدنه
ممنونم استاد شما همیشه بهترین کلیدا رو میدید
شاد شاد باشید
================
باید ارتفاع بگیرید که اون بعضی ها حسرت مصاحبت باهاتون را بعدا بخوردند…بله….
[پاسخ]
ببخشید اصلاح میکنم : ……دفعه ” بعد ” …..
[پاسخ]
مرسی دکتر شیری عزیز. من هم فکر میکنم رابطه بد هرچی زودتر تموم بشه زودتر میشه از فکر و احساس کنار گذاشتش ولی یه مزیتی که داره اینه که آدم از یه رابطه بد یه جورایی میفهمه که از یه رابطه واقعی چی میخواد و به معایب رفتار خودش و طرف مقابل هم پی میبره و دفعه از همه لحاظ حواسش جمع تر میشه . به نظر من برای هرکسی لازمه که یه بار یه رابطه بد رو تجربه کنه …( البته ” من ” اینطوری فکر میکنم )
[پاسخ]
اگه واقعا توی یک رابطه متاهلی با همچین مشخصاتی هستم که اینجا نوشتید،ولی با وجود همه ی این بی احساسی ها ،طرفم رو دوست دارم،با این احساس دوست داشتن چطور کنار بیام که بتونم بزنم بیرون؟
[پاسخ]
استاد جالبه که اکثر افرادی که میگن توی رابطه تحقیر میشن یا می شدن خانم ها هستند؟!
چطوریاست؟ یعنی آقایون کمتر درگیر اینطور روابط هستند یا اینکه کمتر در موردش اظهار نظر می کنند؟
================
اقایون ساکتند
[پاسخ]
سوره پاسخ در تاريخ اسفند ۱۷ام, ۱۳۹۱ ۴:۵۵ ب.ظ:
چه قدر خوبه که آقایون ساکتند و مثل خانما احتیاج به بیان احساساتشون ندارند
[پاسخ]
سلام دکتر عزیز من ده ساله ازدواج کردم و هرروز این علائم تو زندگیم تکرار شده و الان سه ساله که تو طلاق عاطفیم چطوری بیام بیرون با یک بچه در حالی که اون نمیخواد رهام کنه
[پاسخ]
به نظرم قبل از اینکه از اون رابطه بد شما را بندازن بیرون بهتره خیلی سنگین و رنگین خودتون بیاید بیرون
من تجربه هر دو تا رو داشتم که توی اولی با وجودی که همه این کم محلی ها و بی توجهی ها و توهین ها رو میدیدم به امید اینکه می سازمش و درستش میکنم موندم و آخرش هم طرف رفت ازدواج کرد و منو پرت کرد بیرون
ولی دفعه بعد خودم نموندم وقتی دیدم همه این اتفاق ها باز داره تکرار میشه خودم نموندم واومدم بیرون
بله سخت هست خیلی هم سخت هست اما دقیقا مثل همون تیغ جراحی میمونه که یه مدت کوتاه دردش رو تحمل میکنی و بقول دوستان زار میزنی و بعد کم کم فراموش میکنی و بعد از یه مدت هم به خودت افتخار میکنی که تمومش کردی و رها شدی.
[پاسخ]
بانو بايه پاسخ در تاريخ اسفند ۱۶ام, ۱۳۹۱ ۱۲:۲۱ ب.ظ:
بله زهرا جان painkillerهم لازمه+زار زدن
زندگی همینه دیگه
[پاسخ]
آقای دکتر برادر من توی یه رابطه بد گیر کرده با یه دختر رابطه داشت هر جور بود اون رو کنار گذاشت ولی اون ولش نمی کنه از رفتارش معلومه که خیلی تحت فشاره خودش می دونه که خانوادش هم با ادامه این رابطه موافق نیستند خودش هم معایب رابطه شون رو می دونه مثلا یکیش اینه که اون از برادرم چند سالی بزرگتره ولی …….تحت فشاره مثل اینکه تو این دنیا زندگی نمی کنه هر کسی باهاش حرف می زنه نمی شنوه و همیشه سایلنته ظاهرا دوباره رابطه دارند باهم چون علائم اون دورانش باز گشته.من چه جوری می تونم کمکش کنم؟؟؟؟؟؟
=============================
بزرگ تر بودن دختر واسه 2-3 سال اشکالی نداره…میشه باهاش سر کرد….به نظرم کنارش باشید با فاصله تا بتونه رد کنه این مرحله زندگیش را
[پاسخ]
راستی اینم بگم که روزی که قرار داشتیم واسه امروز بود ولی چون از هموون شب دیگه خبری ازش نشد قرارمون بهم خورد….
[پاسخ]
سلام دکتر . خوب هستین؟ من 22 سالمه برای اولین باره که دارم اینجا پیام میزارم. الان که دارم این پیامو مینویسم دارم دیوونه میشم. از اینجا بگم که من از بچگیم پسر عمممو دوست داشتم ولی هیچوقت این حس من به جایی نرسید. خیلی با خودم جنگیدم کخ این دوست داشتن یه طرفه از بین بره. بعد از این همه مدت دو شب پیش پسر عمم بهم پیام داد که بیا با هم دوست باشیم و تا زمانی که به نتیجه نرسیدیم به کسی نگیم . منم قبول کردم . قرارم گذاشتیم که همدیگه رو ببینیم. اما دقیقا از همون شبه اول دیگه ازش خبری نشد. من خیلی دوسش دارم . نو این دو روز دیوونه شدم اما چون فامیلیم و می ترسم که فردا واسم حرفی پیش بیاد من اصلا ازش خبری نگرفتم . نمی دونم چیکار کنم.می ترسم ناخاسته فرصتمو از دست بدم. از طرفیم می ترسم که نکنه با جلو رقتن من واسه من بد تموم شه. خواهش میکنم یه راه کار به من بدید. باور نمیکنید که بعد از این همه مدت وقتی این حرفو به من زد چقدر هیجان زده شدم. حتی نمی تونم غذا بخورم. یه سری از معیارایه منو نداره (مثل نماز خوندن)ولی با خودم میگم شاید بتونم من کمکش کنم که تغییرش بده. به نظرتون من بهش پیام بدم و سراغشو بگیرم…..
=========================
کار خوبی کرده ای که نرفتی سمتش زیرا الان بازی را میبازی
به نظرم با عشقت نمیتونی نماز خونش کنی…بهتره در این زمینه به تجربه من اعتماد کنی
[پاسخ]
بانو بايه پاسخ در تاريخ اسفند ۱۶ام, ۱۳۹۱ ۱۱:۵۹ ق.ظ:
عشقا توئی سلطان من از بهر من داری بزن
روشن ندارد خانه را قندیل ناآویخته
[پاسخ]
سلام دکتر جان شیر مادرت حلالت زدی توخال
[پاسخ]
سلام به نظر من هم اگه جوونای ما از این رابطه هایی که فایده توش نیست و ضرره زودتر در بیان میشه زندگی شون رو جمعو جور کنند و به خواسته هاشون برسند نفسم از جای گرم بلند نمیشه می دونم سخته اما باور کنید بهتره…….بامید رشد
[پاسخ]
بانو بايه پاسخ در تاريخ اسفند ۱۶ام, ۱۳۹۱ ۱۲:۰۸ ب.ظ:
خطاب به خانم soozan
این چه نسخه ایه که میپیچی “جوان ها از این روابط بیان بیرون”
اگه تو همین روابط عشق درستی که حال آدم خوب باشه رو تجربه کنیم چه ایرادی داره؟؟؟؟
عشق لازمه خیلی رشدهای دیگر آدم هست..
رفته باشد عشق تا هفتم سما
[پاسخ]
زهرا پاسخ در تاريخ اسفند ۱۶ام, ۱۳۹۱ ۱۲:۱۶ ب.ظ:
البته ایشون فرمودند که روابطی که فایده ای توش نیست وگرنه کسی از فواید عشق بدش نمیاد.
[پاسخ]
دکتر جان نمیدونم چرا دیدگاه ما مورد تایید نمی باشد شده. یاد فیلترینگ ( پیوندها ) افتادم
======================
359 سوال بررسی نشده…چندمیشی؟؟؟
[پاسخ]
خطاب به خانمی که میفرماییند کمبود محبت دارند…
اخه من قبولش ندارم شما تو دریا هستی و داری میگی من تشنه امه… حکایت اینه که شما غرق دریای محبت خداوندی هستی وقتی از سرچشمه محبت سیراب نگشتید هیچ دریاچه و رودی جویباری سیرابتون نگه نمیداره…. کمی خلوتی باید و تفکر… عشق وجود دارد و جریان دارد این ما هستیم که معشوق هایمان را انتخاب میکنیم…. تنهایی تونم خداوند فرموده من شما رو برای تنهاییم افریدم…. پس با خالقت تنهاییتو غنی کن…
======================
خیلی نسخه عرفانی بود…شما روانشناس هستی و باید در نسخه دادن دقت کنی ظرفیتهای متفاوت افراد را
در مشاوره نه جنسیت نه اعتقاد آدمها نباید دخیل باشه
[پاسخ]
fatimah پاسخ در تاريخ اسفند ۱۶ام, ۱۳۹۱ ۱۱:۰۶ ب.ظ:
سلام استاد گرانقدرم
خوب من اصلا از فیلد روانشناسی این حرف ها رو نزدم!
ممنونم از راهنماییتون بسیار برام ارزشمند بود.
[پاسخ]
مطلب که گذاشتین بیشتر یه پیامک بود ؛حالا من یه سوال دارم ازتون واقعا از ته دل این مورد رو به ما شاگرداتون به عنوان راه حل ارائه می دید؟؟؟؟ این مطلب که گذاشتین افعال معکوس بود؟هر کسی که سرما می خوره دیگه هیچ وقت سلامتیشو به دست نمیاره؟هیچ وقت پیش نمیاد که ادمها با هم برخورد داشته باشند.در مورد رابطه دوستی قبل از ازدواج بود یا بعد از ازدواج ؟؟؟؟کدوم؟؟؟؟خیلی کلی بود.با خوندن این مطلب من تبدیل به یه علامت سوال شدم
==============================
اینقدرها هم ادراکش پیچیده نیست…وقتی گیر کنید متوجه میشید چه شاه کلیدی بوده
[پاسخ]
من پاسخ در تاريخ اسفند ۱۶ام, ۱۳۹۱ ۸:۲۱ ق.ظ:
دکتر شیری
حس میکنم دوستم داره چکارکنم؟من میترسم
[پاسخ]
زینب پاسخ در تاريخ اسفند ۱۶ام, ۱۳۹۱ ۱۰:۳۲ ق.ظ:
حقا که درست گفتید یه شاه کلید واقعیه. من سالها پیش به قول دکتر “گیر کرده بودم” و دست و پا می زدم و همین شاه کلید دکتر نجاتم داد. ممنون
[پاسخ]
سلام جناب دکتر
من کاملا با این موضوع موافقم.وقتی نادیده گرفته میشیم و اهانت از طرف مقابل میبینیم چرا خودمون هم به خودمون اهانت کنیم و در این رابطه بمونیم، چرا کم کم خرد شدن و تحقیر شدن خودمون رو ببینیم و به این فکر کنیم که شاید خوب بشه، شاید امیدی باشه و اگر تغییر هم بکنی آرامش فقط برای مدتیه چون ایراد انگاری از جای دیگس.
[پاسخ]
سلام استاد
ببخشید سوالم نامرتبطه.
1 ماهه که تو موسسه خصوصی نگهداری از کودکان بی سرپرست مشغول به کارم.
برخلاف تصورم کاری بس دشواره.
6 تا دختر هستن. 3 تا 6 ساله، 2تا 7 ساله و یه 12 ساله.
متاسفانه نمیتونم اونجور که دوست دارم باهاشون اتباط برقرار کنم. آیا کتابی هست که در این ارتباط؟
دوست دارم حضورم براشون مفید باشه نه اینکه فقط ختم بشه به امر و نهی 🙁
=====================
هیم گینار کتاب های خوبی داره یکیش که به من خیلی کمک کرد اسمش بود : رابطه معلم و دانش آموز
خیلی خوبه داری PER-CASE مطالعه میکنی
[پاسخ]
چون تو ایران پسرهای تحصیل کرده باید بروند سربازی (۲۵ سال) بعدش میخوان ارشد شرکت کنند و در این حین کاری هم بکنند که دستشان در جیبشان برود (۲۷ )…بعدش تا بخوان به یک امنیت مالی و اجتماعی حداقلی برسند میشه ۳۰ سالشون… تا قبل از انجام دادن این کارها اکثر جوانان ایرانی جرات نمیکنند در روابط عاطفیشان وارد بحث ازدواج بشوند
[پاسخ]
ببخشید میشه لطفا آدرس دار تر بگین چه جوری باید کشید کنار؟
ممنون
=========================
فاطمه عزیز
بستگی به رابطه اش داره ولی باید به هدف تمرکز کرد و قدرت گرفت و سراغ رشد رفت و ننشست و نشخوار کرد خاطرات خوب رابطه ای را که الان دیگه گند شده
[پاسخ]
خیلی ممنون از این هشدارهای به موقع، ببخشید آقای دکتر من یه کامنت برای پست “در دسترس بودنت برایم ارزشی ندارد” روز 22 بهمن گذاشته بودم که هنوز تایید نفرمودین. خواستم بپرسم تو نوبته یا از قلم افتاده و کلا منتظر نباشم؟
[پاسخ]
آقای دکتر اگه پای یه بچه درست وسط این رابطه باشه چی؟تکلیف اون فرشته بی گناه چی میشه؟
=============
ما درمورد رابطه متاهلی توصیه های به این سرعت نداریم…بچه امر مهمیه در تصمیم گیری
به هر حال بهتره بچه تو محی مطمئن بزرگ بشه تا با دعوای ننه بابا
[پاسخ]
سلام آقای دکتر
اقای دکتر برای تموم کردن یه رابطه بد که دیگه نخوای ادامش بدی ، از کجا شروع کنیم ؟
شما بگید ؟
من که به شخصه تو یه رابطه گیر کردم ، هرکاری میکنم نمیشه تموم بشه !یعنی نمیذاره . باور کنید علاقه ای بهش ندارم ، ادم بد دهن و فحاشی هست ولی هربار حرف از تموم شدن زدم یا اقدامی کردم ، من رو تهدید به مرگ کرده ، یا خودم یا تو رو میکشم . . . بی محلی ، توجه ، محبت ، زور ، دعوا ، هیچ کدوم کارساز نبوده.
باور کنید خودمم موندم چه کار کنم . شما راهنماییم کنید .
سپاس
====================
هیچ اتفاقی معمولا نمی افته ….مغز عادت کرده و میتونید عادتش را تغییر بدهید…کم کم امتحان کنید تماس نگرفتن و یکی در میان پاسخ دادن و دیدار را…به تدریج همه چی تغییر میکنه
[پاسخ]
نفهمید که چقدر دوستش دارم!
یعنی غیر مستقیم فهمید ولی هیچ اقدامی نکرد!
باید اونطوری میشدم که اون میخواست !
یعنی باهاش دوست باشی که پشت دوستی باید این احتمال را بدی هرچی بشه !…بهش گفتم :نه!
یعنی ازدواج رو هوا میشد …ممکنه بشه ممکنه نشه ….
یعنی باید بینی ت را عمل کنی خوشش بیاد! خوشش نیاد!!
یعنی باید با ماشینش برگردی خونتون !!!یعنی احتمال هر اتفاقی را بدی چون داری با یه پسر بر میگردی خونتون !!
من هنوزم به یه سری چیزا هنوزم پایبندم ! نتونستم ….
یعنی خیلی چیزای دیگه اون موقع خودت دیگه هویت نداری…دیگه باید بشی یکی دیگه
دکتر زااااااااااااااااااااااااار میزدم ولی از اون محیط که همدیگرو میدیدیم دیگه اومدم بیرون که دیگه نبینمش …
هنوزم دوستش دارم هنوزم دلم براش تنگ میشه ولی منم آدمم …ولی منم برای خودم شخصیت دارم….
من دستمال کا غذی نیستم که فقط باهام دوست باشه وبعد بندازه منو کنار ….به چه تضمینی با پسر باید دوست بود ؟خیلی فکر کردم این من بودم که ممکن بود بهش وابسته بشم
کنارش گذاشتم بهش گفتم نه! ولی زاااااااااااااااااااااااااااااار زدم ….خیلی سخت بود اینکه به کسی که دوستش داری با دیدنش قلب تند تند میزنه …هیجان داری برای دیدنش بگی نه!بذاریش کنار….ولی کردم
[پاسخ]
زینب پاسخ در تاريخ اسفند ۱۶ام, ۱۳۹۱ ۱۱:۰۷ ق.ظ:
بابا دمت گرم واقعا.
[پاسخ]
آقای دکتر، استثنائا با عرض شرمندگی من اینطوری فکر نمیکنم.
همیشه هم خاتمه رابطه بهترین راه نیست در شرایطی که توصیف کردید (بی توجهی میبینی ، طرف نادیده ات میگیره ، باید یکی دیگه باشی تا پذیرفته بشی ، از زندگی و رشدهای فردیت افتادی ، بهت توهین میشه یا احترام درستی نمیگیری …)
در چنین شرایطی شاید با پیدا کردن و ایجاد یک سری تغییرات نه چندان بزرگ و عمیق بشه از طرفمون توجه بگیریم دباره، بهمون علاقه مند بشه، با تغییر جزئی خودمون یکی دیگه نمیشیم یخورده تغییر می کنیم و احترام درستی رو هم از این به بعد دریافت می کنیم.
خاتمه رابطه هم هزینه های خودشو داره، ادامه رابطه هم هزینه های خودشو داره!
[پاسخ]
مهدی پاسخ در تاريخ اسفند ۱۵ام, ۱۳۹۱ ۸:۳۹ ب.ظ:
به نظر من در این پست بخشی توضیح داده شده که فرد در ابتدا رفتار خودش رو اگاهانه میسنجه و بعد به این نتیجه میرسه. در واقع، با در نظر گرفتن تصویر رسم شده، میشه گفت که تغییر کوچک مفید هست اما اصل مشکل رو حل نمی کنه. اصل مشکل یعنی وجود فاصله بین طرفین. فکر کنید دختری تحصیل کرده و مانند اکثر دختران مواجه بشه با کسی که ادعا میکنه زن باید برای هر کاری اجازه بگیره. اینجا مگر اون آقا یا خانم چقدر میتونن عوض بشن؟
[پاسخ]
بانو بايه پاسخ در تاريخ اسفند ۱۶ام, ۱۳۹۱ ۱۲:۱۶ ب.ظ:
خانم رایحه
من اینطور فهمیدم که منظور دکتر شیری این بود که طرف خیلیییییی از رابطه واقعی که حس خوبی بهش بده فاصله داره
.برای وقتی که رابطه اساسش درسته اما نیاز به تغییرات برای لذت بخش تر شدن داره که نباید بذاری بری و فرمایش شما درسته اون موقع .
[پاسخ]
سلام دکتر
ممنون….پیام خیلی عالی ای بود…
رفتن کسی که یک روزی خوب بوده، با احترام بوده و همه چیز به خوبی پیش میرفته،سخته! نبودن و نادیده گرفته شدن توسط کسی که روزگاری خوبترینش محسوب میشدی و حالا به هر دلیلی نیست، سخته… ولی شدنیه… خوب هم میشه نادیده گرفتشون… حتی اگر لحظه یا وقتی پیش نیاد که بهش ثابت بشه بدون او هم میشه موفق بود (حتی موفقتر از روزهای با او بودن!)…
[پاسخ]
بهار پاسخ در تاريخ اسفند ۱۶ام, ۱۳۹۱ ۲:۲۶ ب.ظ:
آره سخته … ولی شدنیه.. موفق تر بودن… حال خوب بهتر..یه طوری که حتی خودتم شاید تعجب کنی!
[پاسخ]
دکتر امیدوارم حرفم رو به دل نگیری ، ولی از اون وقت که به این سایت جدید کوچ کردیم دیگه خیلی مطلب نمی نویسید، دیگه کمتر سوالات رو بررسی می کنید .؟!!!!!!!
[پاسخ]
کاش اینو 4 سال پیش میدونستم نه حالا که با تمام خیانت هایی که بهم شد آخرش من خائنه شدم و اون هیچ نفهمید به من چی گذشت. دونستن الانشم خوبه چون فهمیدم که من هم مقصر بودم و همه تقصیرا گردن اون نیست . من در هیچ کجای این رابطه درست عمل نکردم و فقط عاشق بودم !
[پاسخ]
شقایق پاسخ در تاريخ اسفند ۱۶ام, ۱۳۹۱ ۱۰:۳۷ ق.ظ:
غزال جان من هم الان دقیقا تو وضعیت توام. بعد 4 سال چشم بستن رو همه خطاها حالا من خطاکار تلقی شدم….. چون تو این 4 سال عاشق بودم و می گفتم باید گذشت کنم به خاطر علاقه ام نسبت بهش. کاش آقای دکتر بگن چه راهکارهایی برا اینکه این رابطه تموم شده رو هی مرور نکنیم بدن…. من که همش با خودم می گم کاش زودتر می اومدم بیرون. کاش من تموم می کردم این رابطه رو. کاش …..
[پاسخ]
سلام استاد عزیز، واقعاً درسته اولش شاید کمی دردناک باشه اما بعدش رشد می کنی، به شرطی که بخوای و توکل کنی.
خیلی خیلی ممنون از اینکه راه زندگی را می آموزید
[پاسخ]
چه پیام به موقعی بود…واقعا ممنونم.
دوسال و نیم بود که تو رابطه ای بودم که هر جور تحقیری رو تحمل کردم و بیش از 5 بار متوجه شدم که بهم خیانت کرده ولی باز عاشقش بودم و عین یک احمق ساده لوح هر آنچه داشتم رو دادم و دیشب شبی بود که دیگه واسه همیشه این رابطه رو قطع کردم. دیشب فهمیدم که اونقدر ها هم ادم ارزونی نیستم…
برام دعا کنید تا زندگی جدیدی رو قوی تر و محکم تر شروع کنم.
[پاسخ]
بانو بايه پاسخ در تاريخ اسفند ۱۵ام, ۱۳۹۱ ۱۱:۱۵ ق.ظ:
الهه خانوم دمت گرم
سخته ولی می ارزه دختر خوب
دکتر شیری حرفش رو حسابه
تو باز هم میتونی عشق رو تجربه کنی ..عشق واقعی
[پاسخ]
سلام آقای دکتر
می دونم کلی کلاس و درس دانشگاه و از این کارای خوب دارین سرتون شلوغ اما من از برج 9 براتون ایمیل زدم 10 و 11 هم تکرارش کردم امیدوارم تو شلوغی کاراتون مردم فراموش نشن ………..پیروز باشید
==================
واقعا پسر خوب فکر میکنی میشه هر از گاهی بیایی با یه داستان جدید و از من سوال بپرسی ؟؟؟؟؟ اون وقت من را به رسیدگی به کارهای مردم توصیه هم بکنی؟ بهتر نیست با این همه سوال ، حضورا بری نزد یه مشاور در دسترس ( نه من ) به جای ای میل فرستادن؟
[پاسخ]
khosro پاسخ در تاريخ اسفند ۱۵ام, ۱۳۹۱ ۱۱:۴۴ ب.ظ:
من فکر می کردم ایمیل شما برای ما جونا و مشکلاتمون نمی دونستم اگه رویه زخممون کنده شد نباید سراغ شما رو بگیریم .
================
آدرس اشتباه نده…خودت را هم در عداد سایر خواننده ها قرار نده….شما هر چند ماه یکبار یه داستان درست میکنی و من را با بالتازار اشتباه گرفته ای…انگار نه انگار اینهمه راهنمایی کرده ام که دیگه گیر نکنی
بناست شما هم رشد کنی نه اینکه فقط لیسانس بگیری
[پاسخ]
من یه ازدواج نه ساله داشتم که این اواخر تمام این اتفاقات برام افتاد یعنی بی توجهی میدیدم ، طرف نادیده ام میگیرفت ، باید یکی دیگی بودم تا پذیرفته میشدم ، از زندگی و رشدهای فردیم افتاده بودم ، بهم توهین میشدو احترام درستی نداشتم واز همه مهم تر اعتمادبنفسم کاملا نابود شده بود .خیلی با سختی از این رابطه بیرون اومدم اما حالا بعد از یه سال ونیم دارم احساس بهترپیدا میکنم .واقعا سخت بود و سخت گذشت .اما شاید فردا خیلی خوشحال باشم و موفق تر .اما هنوز هم گاهی خاطرات گذشته مرا عذاب میدهد .اما گاهی با خوندن این مطالب نیرو میگیرم .وهر روز به خودم میگم حتما فردا مال منه.
[پاسخ]
سلام استاد.
علی رغم خواندن کتاب تحلیل روابط متقابل یان استوارت. نه تنها بهتر نشدم بلکه بیشتر سردرگم شده ام!مخصوصا قسمت بازدارنده های 12 تایی. گیج میزنیم استاد. امیدوارم این گیجی با راهنمایی شما در کلاس برطرف شود!(اصن یه وضعی!)
[پاسخ]
fatimah پاسخ در تاريخ اسفند ۱۵ام, ۱۳۹۱ ۱۱:۵۰ ب.ظ:
سلام صفورا جان سعیدی ام همکلاسی
انقدر عجله نکن قرار نیست به چند روز و چند شب ی عمر پیش نویس و رفتارمونو عوض کنیم اهسته تر به خودت استراحت بده و بیشتر تامل کن و سخت نگیر فقط کمی مشاهده گر رفتارات بلش و دنبال نشانه ها بگرد. انقدم ب مغزت فرمان گیج شدن و نده! باورش میشه ها…
[پاسخ]
شبگرد پاسخ در تاريخ اسفند ۱۶ام, ۱۳۹۱ ۱۲:۴۶ ب.ظ:
سلام سعیدی مرسی از راهنماییتون!!!
[پاسخ]
به دوستان توصیه می کنم کتاب بازگشت به عشق رو حتما بخونید. جایی در زندگی می رسه که فکر می کنی به ته خط رسدی. هیچ امیدی نداری،هیچ کس تو رو نمی فهمه، اینجاست که تو آمادگی لازم رو داری که با خدات دوست بشی.بدونی که اگه بهش تکیه کنی تنهات نمی زاره.
[پاسخ]
وقتی تو یک رابطه بد هستی ( بی توجهی میبینی ، طرف نادیده ات میگیره ، باید یکی دیگه باشی تا پذیرفته بشی ، از زندگی و رشدهای فردیت افتادی ، بهت توهین میشه یا احترام درستی نمیگیری …) بزن از این رابطه بیرون نه اینکه یه رابطه موازی شروع کنی که فردا گندش در بیاد و طرفت هرگز نفهمه کدام بخش رابطه اش با تو اشتباه بوده
من با ” اون” تو یه رابطه بودیم که هیچ کدوم از موارد بالا توش نبود، نه بی احترامی،نه بی توجهی و نه هیچ چیز دیگه، یه رابطه سالم و پاک بود با حفظ همه ی ارزش ها و احترام ها تا اینکه ” اون” رفت و یه رابطه موازی رو شروع کرد و به فاصله ی خیلی کوتاهی شاید یه ماهم نشد عققققققققققققد کرد، خب اولش خیلی تو شک بودم و نمی دونستم دلیل این کارش چی بوده تا اینکه دیدمش و ازش پرسیدم چرا این کارو کردی؟من که همه جوره باهات همراه و دوست بودم ، همیشه هم بهت احترام گذاشتم، توقعات بیجا و زیادی هم که ازت نداشتم
ولی فقط یه جواب داد: می خواستم دلتو بسوزونم که بفهمی این همه صبوری و وفاداری هیچ فایده ای نداره!!!
خیلی سخت بود دکتر ولی پذیرفتم که این آدم ماله من نبوده و خدا را شکر کردم که رفت. و مطمئنم که الان درسته که عقد کرده ولی احساس خوبی نداره و از زندگیش لذت نمی بره چون از روی لج و لجبازی اونقدر سریع انتخاب کرده و تصمیم گرفته. لجبازی با من که ” تو که اینقدر برام صبوری میکنی دلت بسوزه که من میرم یکی دیگه رو می گیرم، آخر زندگیشو خدا براش نگه داره”
دکتر لطفاً از همنوعان خود در کلیه سنین بپرسین از زندگی چی میخوان؟و تو زندگی چی میخوان ؟
.
.
.
خوش به حالت حوا تو بودی و آدمت
وگرنه آدمِ تو هم به هوای دیگری می رفت…
[پاسخ]
” باید یکی دیگه باشی تا پذیرفته بشی ”
یعنی برعکس رفتار کنیم تا دوستمون داشته باشه یا کلا فراموش کنیم؟
[پاسخ]
من از همین جا به همه اعلام می کنم که من با جرات این کا ر رو کردم و بعد از مدتی توی لاک خودم بودم کم کم همه چیز عادی شد و. هیچ مشکلی پیش نیومد. از همه مهمتر این بود که من این ادم رو هنوز هم باالجبار می بینم چون استاد راهنمای یکسانی داریم.این خاصیت انسانهاست که خودشونو بعد از مدتی با شرایط جدید وفق می دن.راحت باشید و فقط به خودتون فکر کنید . هیچ چیزدر زندگی به اندازه خودمون مهم نیست. علاف کردن خودمون به خاطر دیگران بزرگترین اشتباهه که راه جبران نداره فقط فرصت ها رو می گیره.
[پاسخ]
یه راه حل قاطعانه و فوق العاده.مشکل بیشتر جوونا اینه که برا خودشون ارزش قائل نیستن متاسفانه…
[پاسخ]
گفتنش راحته دکتر
منم خودم هر روز و هر لحظه به خودم اینو میگم.
ولی …
بذارید رک بگم: با کمبود محبّت (حتّی اندک و زورکی) و تنهایی چی کار کنیم؟
این دو تا عامل روی من ِ دختر بیست و سه ساله داره نابودم می کنه.
سیگاری شدم و هیچ امیدی به زندگی ندارم.
تنها امیدم ماهی در میون به یک اس ام اس یا ایمیل خوشه …
واقعاً متاسفم برای خودم.
[پاسخ]
حامد ام پاسخ در تاريخ اسفند ۱۵ام, ۱۳۹۱ ۸:۴۵ ق.ظ:
سلام
تاسف چرا ، با اینکار که کاری درست نمیشه ، یقه خودت رو بچسب و بشین با خود خودت حرف بزن تا راه حل ش رو پیدا کنی. چرا منتظری تا یکی دیگه بهت محبت کنه باور کن میتونی با کمک و محبت به اطرافیانت بیشتر این کمبود محبت رو جبران کنی و به خود ارزش ” من خوب هستم – شما خوب هستید” بدهید و دوباره خودت رو زنده کنی به قول دکتر ” اگر هم باختی حداقل با گل کمتر” . این نظر من بود. من هم تو موقعیت های مثل شما بودم.
[پاسخ]
سلام دکتر جان.خدا قوت.الحق و الانصاف که پشت توصیه هاتون یه تجربه عظیم نهفته . همیشه کوتاه و موجز می فرمایید . علم و ثروتتون روز افزون
[پاسخ]
چشم
[پاسخ]
همه میدونن وقتی تو ی رابطه بد هستی باید ازش بیای بیرون و تمومش کنی اما تو بیشتر مواقع به این راحتی نیست یعنی یا طرفت قبول نمیکنه رفتنتو یا اینکه با خودت میگی این همه زمان و انرژی هزینه کردم و میمونی و عذاب میکشی خیلی وقتام درد رفتن کمتر از موندن نیست
[پاسخ]
گلي پاسخ در تاريخ اسفند ۱۵ام, ۱۳۹۱ ۸:۴۱ ق.ظ:
اینا همه اش توجیهه. من نمی فهمم اگه قراره عذاب بکشی پس چرا دیگه موندی! درد موندن خفیفه ولی مزمن و رو به وخامت، اما درد رفتن شدیده و کوتاه، مثل زایمان که بعدش هم البته راحت میشی. خودت کدومو انتخاب می کنی؟
[پاسخ]
زینب پاسخ در تاريخ اسفند ۱۶ام, ۱۳۹۱ ۱۱:۱۱ ق.ظ:
آخرش که چی؟؟؟!!!!!
[پاسخ]
]چند ترمه به یکی از همکلاسی هام فکر می کنم . اما چه جوری بهش بگم من از شما خوشم می آد . منظورم شروع یک رابطه د وستی سالمه . اما من تا حالا رابطه نزدم اصلا رابطه زدن بلد نیستم . لطفا راهنمایی کنید .
[پاسخ]