دکترجانم سلام
کلاس سایه های ۹۰ رو تو روزهای خوبی ثبت نام نکردم.اون موقع من تمام روزگارم درگیر کسی شده بود که حتی خودم رو هم فراموش کرده بودم، حسی توام با خشم و خود کم بینی و ترس و نفرت و حسادت … کسی تو زندگیم وارد شده بود که حس میکردم رقیب من شده و مرد رویاهام رو تصاحب کرده … حالم بد میشد وقتی رفتارهاشو میدیدم ( اتصالی) …. تو دوره ای بودم که داشتم پوست مینداختم از شدت تحمل فشارهای روحی. بعد از کلاس هم همچنان فکرم مشغول بود … به خودم که اومدم دیدم نگاهم به اون آدم از سر صلح هست. … فهمیدم حتی آدمی که من براش میمردم هم به درد من نمیخورد، و یه روز خیلی قشنگ زنگ زدم به اون دختر و با تمام وجود از اینکه گاهی باهاش بد حرف زدم و بی اعتنایی کردم به حضورش تو جمع و قضاوت های بی رحمانه ام ، عذر خواهی کردم. این بهترین هدیه من از کلاس سایه ها و تجربه کردن حس قشنگ شادمانی عمیق بود.
خوش به حالت
[پاسخ]
سلام ،کاش منم می تونستم.ولی الان پر از نفرت و حس انتقام دارم.
[پاسخ]